هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

مرده

یهویی فاز خوابیدن اومد سراغم و خوابم گرفت ولی باید بیدار باشم .

کاش شاد بودم کاش میخندیدم کاش ذوق میکردم .

شماره کارت

یکی کامنت گذاشته داداش شماره کارت بده کارت به کارت کنم فقط تو رو خدا بکش بیرون :))))))

عامو ایمیلتو بذار شماره کارت بفرستم واست ناموسن :))))


*


یکی دیگه کامنت گذاشته هروقت میام بلاگ اسکای و وبتو جزو وب های به روز شده میبینم خوشحال میشم و سریع میام میخونمت :))

ببین من چقدر پست میذارم که همش جزو وب های به روز شدم :))


* بکس ناراحت نشید نمیام و نمیخونمتون ، وقت نمیکنم سرم خیلی شلوغه همین الانم پاویون هستم دارم مینویسم خلاصه که شرمنده فردا یه روز کاری خیلی شلوغه و تا اواسط بهمن همینه تایم شلوغ کاریمه .

عزاداری

داشتم جیب های لباس فرممو میگشتم دیدم ده تومن توی جیبمه ، همینجوری خوشحال و خندان یادم افتاد بقیه ی پول کرمه !

دویست دادم ده تومن پسم داد .

هیچی دیگه نشستم به عزاداری !

اصلاح و اصول

موقع انتخابات که بود ، گروه فامیلی ما غوغایی بود .

با یکی از آشنا ها که طرفدار تتلو بود (دیگه یه مایه ی ننگی برای هر خانواده ای لازمه) بحث سر اینکه میخواس به منتخب تتلو رای بده .

مامانم گفت اگه میخوای شب جز نون خشک و آب چیزی برای خوردن نداشته باشی برو بهش رای بده .

عاقو گذشت و گذشت و گذشت رسید به اینجا ! حالا درسته ما رفتیم به بدتر رای دادیم که بدترین رای نیاره ولی حس بچه ای رو دارم که بزرگترش گولش زده ! 

احساس میکنم تمام اون ماجراهای دو تا رقیب سر سخت به خاطر این بوده که پرزیدنت فعلی رای بیاره و این اتفاقات بیفته . 

یعنی قشنگ تلفیقی از مموتی اصولگرا و اصلاح طلبان رو داره اجرا میکنه .

خلاصه که میترسم همون آشنای مذکور همین امروز و فردا بیاد و توی گروه خطاب به مامانم بگه : فلانی که رای نیاورد ولی جای شما خالی داریم نون خشک با آب میخوریم !


*والا نمیدونم دوستدار اصولگرایان چرا دارن سنگ کسی رو به سینه میزنن که دقیقا الان نقش هیزم امداختن در آتش رو ایفا میکنه .

سوختگی درجه سه

عامو رفتم یه کرم خریدم صد و نود تومن . حالا میگی صد و نود تومن پول مارکشه و اوکیه و چیزی نیست که شلوغش کردی اوکی.

ولی سوزش اصلی من به دلیل پولش نیست ، به دلیل حجمشه !

آخه سی میل ؟! سی تااااااا ؟! به یه ماه میرسه ؟! نه میرسه ؟! عاقو ما رفتیم یه کرم دیگه بخریم اینو به ما انداختن .

گذاشتمش روی میز هر یه ربع یه بار بهش نگاه کنم بدونم غم و اندوه بقیه چیزا پیش این هیچهههه هیییییچ .

حالا این هیچی ، میگیم مارک معروفه کرم پودره کاورش عالیه چند ساعتی می مونه نو پرابلم .

چرا چند تا چیز دیگه که نیاز نداشتم بهم انداختن ؟! نزدیک  سیصد تومن من خرج کردم ، باورتون نمیشه اندازه ی یه عروس لوازم ارایش دارم اصلا احتیاجی نبود این چیزا رو بخرم . فقط کرمم تموم شده بود ، دیگه رژ لب و مداد چشم و ... خودم داشتم :( 

خدایا قول میدم دیگه نرم :( به جز برای خرید کرمم که به یه ماه نکشیده باز تموم میشه .

اااااخ ااااااخ ااااااخ ! چقدر سوختم ! حالا میمیردی مارک نمیخریدی همون کرم خودتو میخریدی ؟! 

واااای جای تاولام :((


*سوزشم بیشترررر شد از وقتی پریسا گفته پنجاه تومن ارزونتر از من خریدددهههههههه :((

من دیگه هیچوقت اون ادم سابق نمیشم

مرجان من

شایعه بود مرجان درگیر پروسه ی طلاقشه و نمیتونه این سری دانشجو بیاره بخشمون . 

دانشجوهاش بدون مربی می موندن و یه ترم عقب میفتادن ، از طرفی این بی نظمی از طرف همچین مربی ای مثل مرجان و همینطور دانشگاه به اون منظمی اصلا قابل قبول نبود .

دانشجو هاش انقدر به مرجان اصرار کردن ، مرجان راضی شد و با خنده به مدیر آموزش بیمارستان گفت عقلشونو از دست دادن  میخوان با من باشن من قراره پوستشونو بکنم :))

راست میگه وقتی با مرجان میای بیمارستان ، باید فکر کنی اومدی سربازی ! مثل پادگان رفتار میکنه باهات .

از تحقیر کردن و خورد کردنت جلوی همراه بیمار بگییییییر تا انجام دادن کارهایی که وظیفه ی خدماتِ و باید انجام بدی .

میگه من میکوبم از نو میسازم میخوام آخرش که از اینجا رفتید رضایت داشته باشید .

هنوزم میترسم ازش ، از داد هاش ، از استرس دادناش ، ... .

خدا به داد دانشجو هاش برسه . امیدوارم بهترین کارورزی عمرشون باشه .

عرق نعنا

هر موقع عرق نعنا میخورم دچار معده درد بدی میشم .

خیلی بد... .

نمیذاره بخوابم .

منو ببغل

در حد سی ثانیه هشت اومد و بغلم کرد ، ناراحتیمو شست بُرد :* 

البته نباید بهش فکر کنم . 


ب.ر.ن:


اوردر هر پزشکی فرق میکنه ، علت اینکه آزیترو بهش داده چیه ؟ 

برای هر بیماری ای دوزش فرق میکنه و غیر از اون دستور پزشک هم فرق میکنه ، مرجع هر پزشکی خودشه .

دفعه ی دیگه یه ادرس وب یا ایمیل بذار که بتونم جواب بدم .

بدخلقی

امروز انقدر فاز بد دادم و بد بودم که دیگه خودمم خسته شدم .

فردا باید در یه همایش شرکت کنم چند تا از بچه ها کنفرانس دارن امیدوارم موفق باشن .

مثل بچه ها که بی قراری میکنن و هر کاری میکنی اروم نمیشن شدم ! انقدر با هشت بد خلقی و بی قراری کردم که خدا میدونه .

اصلا حوصلشو ندارم .

مربوط به پست قبل :

میشه واسه من حدس نزنید چه اتفاقی افتاده ؟! واقعا به نظرتون نرسید اگه میخواستم خودم میگفتم که اومدید واسه من حدس میزنید ؟! مشکلات ما شده مایه ی بازی و سرگرمی شما ؟! انقدر بیکارید ؟! واقعا نمیدونم به بعضیاتون چی باید گفت ! آدم انقدر بی فکر و دچار تیرگی شعور مگه داریم !! چطوری دور و اطرافیانتون تحملتون میکنن خدا میدونه !! 

والا بچه ها حق دارن وباشونو میبندن و ما رو از بودنشون محروم میکنن ، از دست چرت و پرت ها و قضاوتای شماست .

وقتی هفت تمام می شود

دیدین بعضی از کارا هست که نمی شود که نمی شود که نمی شود ؟ دیدین وقتی میخواین یه کاری‌ رو انجام بدین با هزار تا بدو بدو پیش میره ولی بقیه خیلی راحت میرن و انجامش میدن ؟ 

نمیخوام فاز بد بدم ، ولی دلگیرم .

خیلی شاکی ام... .

لحظه ی سال تحویل نود و پنج ، خیلی ناراحت بودم یه غم خیلی بزرگی اومد سراغم . بقیه اعضای خانواده هم همینطور... اصلا نبودن سر تحویل سال .

فقط من بودم و بابام .

اواسط فروردین فهمیدم چرا کسی از اومدن نود و پنج خوشحال نبود ، علت اون غم بزرگ رو فهمیدم .

یه بدبختی بزرگ سایه انداخت روی ما ! جالب اینجاست هیچکس هیچکاری نکرده بود ! عواقب هیچ کدوم از کارای ما نبود ! مثل یه خواب بود ، باید تاوان کارای دیگرانو پس میدادیم این بیشتر درد داشت ! 

گفتم شاید با تحویل سال نود و شش این بدبیاری تموم شه .

نشد که نشد ، ولی بهتر شد .

هزار جور پنهان کاری کردیم که هشت و خانوادش چیزی نفهمن از این موضوع .

من که واسه همه خوب میخواستم ، هیچوقت دو رو نبودم اگر کسی رو دوست داشتم واقعی بود اگر بدم میومد واقعی بود پشت سرشون نمیگفتم ، هیچوقت پشت سر کسی که بدم میومد ازش بد نگفتم ، همه هزار بار دلمو شکستن کرم ریختن بهم به روشون نیاوردم ولی وقتی به جای شما گفتم تو بدشون اومد و بدترین ها رو در حقم کردن ( من که ازشون نمیگذرم هیچوقتم نمیبخشمشون ) ، با این حال بازم هرچی گره بود اومد توی کار من ، هرچی گرفتاری بود شد مال من ، هر چی بدبیاری بود شد سهم من ... .

باشه اوکی همینجوری ادامه بده ، اصلا بذار هشت هم بفهمه . هشت رو هم بگیر من چیزیو واسه خودم نخواستم هیچوقت .