س: چرا هشتاد و پنج حرمت داره ؟!
ج: برو برادر من ، برو خودتو نزن به اون راه ! برو تو همونی هستی که حاشیه ی کتاب تنظیم خانواده مطالب جدید هم اضافه میکنی.
*
س: شوهر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ج: آره !
*
س: شوهرت رییس بانک نیس؟!
ج: نه داداچ
س: سی و هشت سالش نیس ؟
ج: نه داداچ
س:پرده های خونش صورتیه تختش فندقیه؟
ج: عه آره خودشه !
س:میدونم خودشه خود خود خودشه نه ؟! خوب بلده خر کنه ؛ اره؟
ج:یکی این آبجیمونو از برق بکشه :|||
*
س:شما و شوهرت زودرنجید به نظرم ، بچه این نه ؟!
ج: من خیلی لوسم اون خیلی منطقی
*
س: چه سوتی ای دادی؟
ج: سر بازیفوتبال نمیدونم کی و کی بود فک کنم الکلاسیکو بود کنار مادرشوهرم نشسته بودم ، گل زدیم از ذوقم دو تا مشت محکم کوبیدم پشت کمرش :))
دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشد...
*
س: مُردادیه ؟
ج: :|||| خواهر من ، آبجی جان ، به پیر به پیغمبر این اونی که تو فکر میکنی نیست .
*
س: چقدر این پستتون خوب بود ، نمیشه سی و سه ساله باشه ؟
ج: چرا نشه :)
*
س: ببخشید منظورتون از گول خوردن چیه ؟
ج: کارای خاک بر سری و عاشقانه دخترم .
*
س: کی نامزد کردیییییییییییییییی ؟
ج: جووووووووووون :))
*
س: چرا به هشتاد و پنج علاقمندی انقدر ؟
ج: همه چی از یه نگاه شروع شد...
من بهش علاقمند نشدم ، یه روز اومد و دل منو با خودش برد اون دور دورا... .
*
س: اگه تخت فنری نباشه از لذت عشق محرومن ؟
ج: خیر ، ولی صدای فنر های تخت سمفونی زیبایی برای عشقه :))
*
س: مگه سه سالته همش داری رابطه به گ*ا میدی ؟ نکن دیگه
ج: چشم :|
*
س: همسرتون پزشکن ؟
ج: نه تایید میکنم و نه تکذیب ، به این دلیل که اجازه بدید هرچیزی رو که دوست دارم بگم تا دچار خودسانسوری نشم .
من به عنوان یه دختر بیست و خرده ای ساله اینجا مینویسم نه با عنوان شغلی که دارم .
*
س: اشکال نداره یه سینگل اینجا رو بخونه و بگه کوقتتون بشه ؟
ج: خیر ایرادی ندارد :)) ایشالا قسمت شما :*
*
س: چرا کامنت ها رو تایید نمیکنی ؟
ج: همینجوری .
*
س: کامنت ها تایید نمیشن ؟
ج: نع
*
س: چرا ایموجی حالت تهوع ندارید ؟
ج: ریِلی ؟! :/
*
س: تو و خجالت ؟!
ج: نگووووووو خجل گشتم :))
*
س: گوه خوردی سانسور میکنی من واسه فضای زنونه وبت میام اینجا
ج: بیا برادر این صابون گلنارو بگیر برو توی حمام با خودت خلوت کن ملعون :/
*
دکتر آرمان : یعنی پر انرژی تر از شما ؟! بعیده .
ج: دکتر آرمان :( بذار اشکمو پاک کنم :( کاش میشد قربان صدقه ی شما رفت که انقدر ماهید :( حیف که اسلام دست و پای منو بسته :( دکتر :( کجایی :(
*
س: هشت خسیسه ؟
ج: گوه خورده :))
نه عامو ، اون موقع میخواست لجمو دربیاره برم منت کشیش بهش التماس کنم پول بده (قهر بودیم اون موقع)
*
س: هشتاد و پنج چه جذابیتی برای تو داره ؟!
ج: یعنی چی چه جذابیتی برای تو داره ؟! این چه سوالیه ؟! تا کی میخواید حقوق زن رو پایمال کنید ؟ اینم میخواید تفکیک جنسیتی کنید ؟! نه بگووووو نهههههه بگوووووووو میخوای تفکیک جنسیتی کنی ! زیبایی زیباییه دیگه همه دوس دارن .
*
س: بکارت با آب هم پاره میشه ؟!
ج: توضیح دادم .
عامو نری کارای چیز دار با دوس پسرت بکنی بعدا بگی با آب پاره شد ! اینا همه قابل تشخیصه .
*
س: اگه شوهرت بگه من قبلا با این دخترا بودم همه غلطی هم کردم میخوای چیکار کنی ؟
ج: میگم تو گوه خوردی :/ همین دیگه :/ کار دیگه ای از دستم برنمیاد :)) ناموسن زورم بهش نمیرسه :))
*
س: خود چس کنیتو از برق کشیدی ؟
ج: برو عامو مال ما سوخته :)) مال خودتو از برق بکش.
*
س: هشتاد و پنجی خودتم ؟
ج: ناموسن چه سوالاییه ؟! :|||||
*
س: خوش به حالت چقدر شوهرت خوبه :(
ج: یکی شوهر من خوبه ، یکی ننه ی دالتون ها :))
*
س: چرا انقدر دوستت اسکله ؟!
ج: ماهم توش موندیم !
*
س: هشت برای گول زدن چیکار میکنه؟
ج: عامو بیخیااااااااال :))
*
س: اسمش غضنفره ؟ جعفر ؟ اصغر ؟ ...(حدس اسم هشت)
ج: نع :))
اینم از سوالاتی که دوس داشتم جوابش رو بدم :)
پ.ن:
دلم برای چند نفر خیلی تنگ شد که دیگه نیستن ، یکی فرشته بود ، یکی ماهی بود (که به شخصه مدیونشم) ، ناک بود ، فرفری بود ، دکتر آرمان عزیزم بود .
هرجایی که هستید براتون آرزی خوشبختی و خنده های از ته دل دارم .
*مرسی ماهی جااااااان مااااااااچ :* خیلی خوشحالم کردی :*
دو تا از بچه های اتاق عمل با هم ازدواج کردن ، یه ساعت پاس گرفتن توی بیمارستان عقد کردن :))
انقدر باحال بود فکر کن با لباس اتاق عمل بری بشینی سر سفره ی عقد :))
بعد مثلا بله که گفتی به داماد محرم شدی ، داماد ماسکتو از روی صورتت بزنه کنار :))
عزیزای دلم :* خوشبخت شید عجقولا :*
* بچه های اتاق عمل همیشه بچه های باحال و پایه و عشقولی ای بودن .
دوستم: شما اوردر دادی دویست و پنجاه سی سی با دویست و پنجاه تا آمینوفیلین ؟!
هومن: بله
دوستم: نمیبینی مریض ادم داره ؟!
هومن: ببخشید ؟!
دوستم: بیمار کیس عفونت ریه س ، الیگوریه بعد تو برداشتی دویست و پنجاه سی سی براش سرم اضافه بر سازمانم نوشتی ؟
مشکل داری ؟!
هومن: شما کیس های خودتو بررسی کن و نگران بیمارای من نباش.
دوستم : صدام در نیاد که راحت مریض بکشی ؟ بسه دیگه کل بچه های پزشکی رو بردی زیر سوال .
* هومن یکی از بهترین رزیدنت های بخش ماست .
پ.ن:
کاش دوستم بس کنه دیگه کم کم همه رو خسته کرده !
صدای منو از میدون جنگ میشنوید ! عاقو یه حال و حالگیری عمیقیه اینجا نزدیک بود هومنو بگیره بزنه :))
و اینک مجادله ی جنجالی دوستم رو در مقابل هومن میبینید .
اخرین گزارش ها حاکی از آن عست که فردا از صبح تا شب شیفتاشون یکیه و شاهد جنگ جهانی دیگری هستیم .
بین علما احتلاف افتاده و هرکدوم سعی بر حفظ ظاهر جلوی پرسنل و همکاران رو دارن اما این ظاهر سازی ها کسی رو گول نمیزنه.
عامو من که میدونم از روی دوست داشتن و حسادت و لج و لجبازیه . خب کوتاه بیا جان من .
* خوشم میاد هنوز امیدواره ! که هومن نامزدشو ول کنه عاشق این خانم شه :)) چرا اخه تو انقدر خل و چلی :))
در نود درصد مواقع که هشت اصرار داره پیشش بمونم به جز مورد اول که خوردن چیزای گرم و تنده , موهای منه !
موهای خودش صاف و لخت , موهای من بلند و موج دار و خوش حالت .
گاهی اوقات جوری بو میکنه موهامو , دلم میخواد بخورمشون :/
خلاصه دیوانه میشه اگر خیلی کوتاهشون کنم , حتی یه بار به سرم زده بود اینکارو بکنم و بهش گفتم که قصدشو دارم گفت نمیدونم اگر اینکارو بکنی بازم میتونم دوستت داشته باشم یا نه .
یادم باشه یه پست بذارم سوالات عجیب غریبی که ازم میپرسید رو بذارم و جواب بدم :)) نظرات از ازل تا ابد وب :))
بدون اسم نویسنده میذارمشون ، فقط متن سوال و جواب خودمو میذارم :))
مثلا سیب زمینی وار بشینی و رفتار دختر خاله هشت رو با هشت ببینی و ککت هم نگزه یه لباس آستین کوتاه پوشیده یه جفت هشتاد و پنج انداخته بیرون میلرزونه و هشت هم هی سرخ و سفید میشه و نگاش نمیکنه !
(عامو شما یه کاغذ بچسبون بنویس گرم و نرم و لذیذ ما قبول میکنیم پاشو یه چی بوپوش نچای)
ولی چون زمان و مکان ایجاب میکنه محل سگم بهش نذاری و اونم به روی خودش نیاره ولی سعی کنه دلجویی کنه .
شوهر کمه خب ، باید درکشون کرد :))
پ.ن:
عامو سیستمم اینجوریه که براش کم نمیذارم ولی نگران از دست دادنشم نیستم ، بخواد بره شومبول طلا هم بهش بگی میره بخواد بمونه از اسمون سنگ هم بباره می مونه .