وقتی پنج شش سالم بود برام تولد گرفتن . فقط خانوما بودن .
یه کیک خوشگل داشتم که کارکتر های مدرسه ی موش ها دور یه میز شام جمع شده بودن و روی میز پر از میوه و غذا بود .
اواسط مراسم داییم زنگ زد و مامانم رفت و وقتی اومد دستش یه ساعت عروسکی خوشگل بود . اولین ساعت مچی ای که گرفتم .
خیلی قشنگ بود عکس روی در ساعت یه دختر مو طلایی بلا بود که وقتی بازش میکردی ساعتو دیجیتالی نشونت میداد .
چند روز بعد که داییم رو دیدیم گفت هفت دایی من یه تراش دراکولا برات خریده بودم یادم رفت بهت بدم .
من هنوز اون تراش دراکولایی رو دارم .
وسط اون همه پارچ و لیوان و اتو !!
این خاطره ی اولین تولدیه که داشتم و هیچوقت فراموشش نمیکنم .
ممنونم که خاطره ی قشنگی برام ساختید .
tavalodet bud? mobarake
تولدت مبارک هفت جان
سلام محیا خوبی
ببخش نبودم
حالم خوب نبود سرماخوردگی داغونم کرد درگیر افتتاحیه یه سایت جدیدمون بودم اوههههههههههههه کلی کار.
شرمنده با تاخیر تولدت مبارک عزیزدل
چه خبر اوضاع احوال جطوره