نزدیک غروب که میشه استرس میاد سراغم . از اونجایی که بشریت هر تفاوتی رو بیماری تلقی میکنه ، این اضطراب هم بیماری محسوب میشه که در بخش روان موقع غروب یه ارامبخش خفیفی میدن به طرف .
جدای از این مطلب ، خیلیا این بیرون خطرناک تر از کسایی هستن که در بخش روان بستری هستن .
منم یه مدته ک شبا یه استرس شدیدی رو احساس میکنم:/واقعا مریضیه این حس؟
بابا شما هر تفاوتی داشته باشی مریض محسوب میشی ، مثلا رنگ قرمز هم دوس داشته باشی دو تا وسیله هاتو ست کنی میگن یارو مریضی گاو خشمگین داره :)) به تخمت باشه باو .
مریم میرزایی هم بیمار بود !! چرا ؟! چون اکثرا دوست داشت جدا از جمع بشینه و معما و مسئله های ریاضی حل کنه .
به تخمت باشه عامو ، این جماعت خودشون شیزوفرنَن .
گوه خورده با جو گرفتنش عنتر.
فکر کردی من وا دادن اونشب؟
شوهرخواهرش گفت بهم نظرشما چیه؟ گفتم والا من از خدامم هست اون یکی داماده گفت اصلا دو سه روز برید.
بعد خواهرای عوضیش گفتن هر دفعه خونه یکی. منم گفتم شرمنده من نباشم درم قفل میکنم احدی حق نداره بیاد توی خونه م.
مثل چی میخوام جرواجرش کنم پدرسگو. از غروب که اومده داره موس موس میکنه اما یک کلمه از دهن واموندش درنمیاد بگه ببخشید گوه خوردم.
یعنی خدایی محیا در طول عمر اینقدر فحش نداده بودم.
باشههههه به خاطر تو امشب یه کم کوتاه میام اما اولش یه کم می کوبونمش.
دخترا خوبن.
یکی شون پنجشنبه عمل لوزه داره. بچه م اینقدر استرس دارم.
محیا هرزمان وقت کردی یه توضیح برای مراقبتهای بعد عملش بهم بده.
با این مطلب خیلی خیلی موافقم که خیلیا این بیرون بیمارتر و خطرناک تر از بیماران روانی بستری شده هستن
غروبا که میشه روشن چراغا...