هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

کاریزماتیک

همینجوری ریلکس کردم و دارم فکر میکنم چطور باید این گندی که زدم توی شناسنامم رو پاک کنم ؟! 

کاراش زیاده ؟! 

هربار به این مسئله فکر میکنم اعصابم کی.ری میشه :/ 

الان تو فاز فرارم به قول امانل :)) 

امروز لویی (بعدا معرفیش میکنم) داشت انتگرال های سخت سخت که نیما بهش داده بود حل کنه رو حل میکرد .

همینقدر جذاب بود *_* 

بعضی وقتا بعضیا جوری جذاب میشن که خودشون خبر ندارن .

نمیدونم شما هم براتون پیش اومده یا نه : به یکی نگاه میکنم به تک به تک جزئیات صورتش ، چشماش ، پلک هاش ، لباش ، خط لبخندش ، ... . و با خودم میگم واو چقدر اخه تو جذابی ؟! و به دوستم نشونش میدم و میگم فلانیو ببین چقدر جذاااابه ^_^ 

اونم میگه وا نه معمولیه .

همین حال رو نسبت به رزاقی داشتم *_* 

و همین حس رو لویی به من :* 

برام خیلی ارزشمنده کسی همچین حسی نسبت بهم داشته باشه چون خودم تجربش کردم ، میدونم چه حسیه . اون لحظه میخوای سلول به سلول اون فرد رو قورت بدی :* 

با خودت میگی چطور خدا موجود به این زیبایی رو افریده و کسی حواسش نیست ؟! چرا بی تفاوت از کنارش رد میشن ؟! چرا نمی ایستن و مبهوت این همه زیبایی نمیشن ؟! 

یه گیرایی خاصی توی چهرشون هست .

این کاریزماتیک بودن و هارمونی خاص فیس رو همه دارن فقط باید یکی باشه که قلبش با دیدن تو بره .


این قضیه مال چند روز پیشه .

#مرور 1

نظرات 3 + ارسال نظر
احسان 1397/03/17 ساعت 02:20

+یادت باشه همیشه همه چی به چپت باشه
و من الله توفیق

+اونی که کاریزماتیک بودن و هارمونی خاص فیس من رو تشخیص میده یا قطعا هفت کفن پوسیده(به نیت این وبلاگ)
یا چشماش لوچه
یا یکی دیگه داره خیلی با دقت کاریزماتیک بودن و هارمونی خاص فیس اون رو تحلیل می کنه. کلا منو نمیبینه :|

باورم نمیشه همچین چیزی براتون پیش نیومده باشه !
واقعا نشده یکی رو توی خیابون ببینی و مبهوتش بشی و بخوای دنبالش بری ؟!

Va hid 1397/03/17 ساعت 03:43 http://pitek.blog.ir

چی بگم والا!!!

دلتون شادد

اصلا باورم نمیشه برای کسی پیش نیومده باشه !

احسان 1397/03/17 ساعت 21:16

برا من که پیش اومده قطعا، یعنی بخوام دنبالش بیوفتم :)
ولی اینکه یکی بیوفته دنبالم رو شک دارم :|
خار داریم، خااااار
----- --------
بعد چند دقیقه فکر:
یه دو سه نفر بهم مستقیما گفتن از ریز حرکاتم خوششون میاد و این حرفا،منتها مشکل اینجاست که اونا پسر بودن :|
شایدم دخترا میخواستن بگن بهم همچین چیزی رو، ولی از اونجایی که جوون و خام بودم و سرسنگین رفتار می کردم، نمی گفتن :/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد