هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

صدام عوض شده

صدام خوبه و لحنم عالیه . 

گاهی اوقات همینجوری یهویی یه خشی چیزی میفته توی صدام و بشدت قشنگ و قند میشه و تا صدام رو صاف نکنم از بین نمیره :)) 

عاقو دیشب داشتم با دکتر داخلی صحبت میکردم یهو اینجوری شد و تا شعاع صد متری نگاه ها خیره به من شد :)) 

منم بعد از گفتن دو تا جمله صدام رو صاف کردم و بقیه ناامیدانه به کارشون ادامه دادن .

خدا روزای بد ما رو از ریشه نمیکنه

هشت فهمید... .


یعنی قبلا هم یه چیزایی بو برده بود ولی نه قطعی... .


و فکر میکنم واکنشش خیلی بدتر از اون چیزی که فکر میکردم بود... .


چه شب سختی بود .

چه روز بدی بود .



پ.ن:


نشستم و خیره شدم به وسایل پرت شده روی زمین :(

به این فکر میکنم که این پایان ماجراست ؟! :(

از اولشم باید اول با خودم کنار میومدم و اول تکلیفمو با خودم روشن میکردم بعد با هشت وارد رابطه میشدم :( 

میشه برام دعا کنید ؟! منتها نه برای بهبود روابطم با هشت... .

اول برای خودم دعا کنید :( که انقدر تنها و بی کس دارم از پا در میام :(