هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

سفر

یه سری از ادم ها رو در صفحات مجازی دنبال میکنم و لذت میبرم از اینکه انقدر دنبال سفر رفتن هستن .

یکیشون که عکاس و کارمندِ و مدام درحال سفر کردنِ اسمش "روزبه روزبهانی" یه مرد سی و شش هفت سالس و با دوستاش در حال سفر و عکاسیه .

اون یکی که فک میکنم اکثریت بشناسنش حوریه و علی هستن که قبل از اینکه کافه بزنن زیاد دنبالشون میکردم و هر پولی که درمیاوردن سفر میرفتن .

چند نفر دیگه ادمایی هستن که دائم السفر هستن . گردشگری کارشونه . میرن و فرهنگ شهر ها و کشور های دیگه رو مو به مو کشف میکنن .

دسته ی دیگه ای هم وجود دارن به نام "بینوایان" مثه من میشینن کنج خونه عکسای سفر بقیه رو لایک میکنن :/ 

هیستوری هفت دقیقه

اول ها که می نوشت اسم وبلاگش رو گذاشت "پسری که همه رو عاشق کرد..." از دوست دخترایی که داشت شروع کرد به نوشتن :)) انقدر بعضی از خاطره هاش خنده دار بودن :)) بعد ها هنجار های اجتماعی و گاها ناهنجاری ها و اقتصاد و سیاست رو به نقد کشید حتی مدتی فیلتر شد :)) پسره ی مسخره :))

بعد با یه دختری به اسم حوریا آشنا شد که نمیدونم هنوزم با هم هستن یا نه ولی فک کنم اون موقع شش سال با هم بودن .

خودش رو توی نوشته های وبش خیلی جذاب نشون میداد .

رنک وبش رفت روی سه ! در این حد جذاب می نوشت که البته هیچوقت از روی نوشته های وبلاگ در مورد شخص قضاوت نکنید بعد ها دوس دخترش (حوریا)  گفت اگه این خوب بود که من باهاش می موندم :)) 

بعد ها سایت زد و اسم سایتش رو گذاشت هفت دقیقه بهش گفتم چرا هفت دقیقه ؟! گفت کوتاه تره ادرسش سریع توی ذهن حفظ میشه و بازدیدم میره بالا .

خلاصه که وقتی داشتم وب میزدم و دوباره میخواستم برگردم به دنیای وبلاگ نویسی به این فکر افتادم بذار هفت دقیقه رو امتحان کنم و این شد که الان این آدرسمه .