هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

سیزده به در

هشت گفت که بیا بریم با ننم اینا بریم سیزده بدر . گفتم من از قبل قولشو به مامانم اینا دادم .

تو هم بیا با من . 

گفت باشه :)) اخه جایی ندارن برن که . پیرمرد پیرزن که جایی نمیرن .

برای علی

سطح درامدمون بستگی به کاری که میکنیم داره . من فعلا مشغول کار نیستم . اگر الان هم کار کنم سطح درامد هشت بیشتر از منه .

از نظر خانواده هم ، کفه ی من سنگینی میکنه اما نه با اختلاف زیاد. اینکه خانواده ها در یک سطح باشن (هم کفو) مهم ترین بخش قضیه ست . در هرصورت یا اخلاق گند باباشو داره یا ننش ، از زیر بوته که به عمل نیومده .


اگر اینجوری در نظر بگیری که نترس بودن و سرکش بودنم مزیت های خودشو داره انقدرام ترسناک نیست ولی مهم ترینش اینه که میدونم کسی هست که منتمو بکشه . 

یه جنگ و گریز عاطفیه ، اگر هشت بذاره کنار این رفتارشو و انقدر دنبال من نباشه ، این من میشم که دنبالش میرم .

یه بُعد تربیت پدر و مادرم کار کردن روی جسور بودنم بود ، البته من خودم هم این روحیه رو داشتم . پدرم هم همیشه میگفت هرچی شد نترس . همیشه نقش حامی بودن رو حفظ کردن ، و میدونم اگر خدایی ناکرده طرد بشم یا مجبور به ترک ، کسی هست که پناهم باشه .

هشت از اون مرد های محکم که میشه بهش تکیه کرد ، ابهت مدیریت یک رابطه رو داره . خیلی قشنگ رابطه رو مدیریت میکنه که منم راحت واسه خودم قهر میکنم تا بیاد منت کشی . یعنی حتی این قهر کردن من حد و مرزی داره . مثلا توهین نمیکنم ، غرورشو خورد نمیکنم و نمیذارم حرمت ها بینمون شکسته شه . اونم حواسش هست .

از طرفی ما ازدواج کردیم و به هم متعهد هستیم هر چی بشه باز هم باید تلاشمون رو برای حفظ تعهد و رابطمون داشته باشیم .

هر کدوم از این ها هم که بذاری توی معادله ی خودش ، بازم اگر اون طرف تساوی چیزی به اسم عشق و دوست داشتن نباشه جواب نمیده .

اگر هشت هیچکدوم از این کارها رو نکنه یا اگر من امنیت رابطه رو از دست بدم ، باز تلاش میکنم به دستشون بیارم ، به شرطی که هنوز تکیه گاه باشه و بتونه رابطه رو مدیریت کنه .


*** هفت سال اختلاف سنی داریم .

عزیزم کسی رو نمیشه به زور نگه داشت . سنگ از اسمون بیاد کسی بخواد بمونه می مونه ، اگر نخواد بمونه هم سرد شدن هوا رو میندازه تقصیر تو و میره . من عادت به قضاوت ندارم و امیدوارم چیزی که به صلاحته پیش بیاد .

سیزده بدر

برنامه هایی خانوادش برای سیزده به در ریختن که امیدوارم بارون بیاد و کنسل شه .

رابطه

واقعا حس بدی به ادم میده بخوای شیطونی کنی و طرفت پایه نباشه یا حسشو نداشته باشه .

خدل نصیب نکنه :/

کصافت خوشگل :/

امروز میخواستیم ویدئوکال اپلیکیشن جدیدمون رو امتحان کنیم من رفتم به خودم رسیدم و لباس پوشیدم در عرض ده دقیقه سریع حاضر شدم ، دیدم هشت نیومده روی وب . بهش گفتم چرا نمیای منم میخوام تصویرتو ببینم خوب هست یا نه .

میگه نه من بهم ریختم .

میگم بذار ببینمت خب بابا من همه جوره تو رو دیدم .

یهو میاد روی وب ، میبینم چقدر خوب و مرتبه . دستشو میکشه توی موهاش و سریع مرتب میشن .

بهش میگم تو مرتب بودن و نبودنت یکیه ، کلا خوبی ! 

کصافت همینجوریه یه سلفی هم بخواد بگیره فرت دکمه رو میزنه و تامام ، حالا من تا جد و اباد دوربین گوشیمو به فحش نکشم و نزدیکانشو نبرم زیر سوال که چرا زاویه خوب نیس من خوب نمیفتم ، درست نمیشه . 



نصف شبی و شیطنت :))

میگه من چرا باید عاشق یه همچین دختر چاق بیریخت و تانکی بشم ؟! ها ؟! چرا من انقدر عاشق توام ؟! 

میگم جووووووون :)) 

هیچی دیگه نمیشه جون بگی و از دستش در بری که :))

دخترعمه جان جانان

دخترعمم کار چرم دست دوز انجام میده . کار خیلی سختیه .

انقدر منظم دوختاشو انجام میده که فکر میکنی با چرخ دوخته .

چند وقت پیش یه جا کلیدی شبیه کفشدوزک درست کرده بود من مردم براش :))

هر مدلی که فکر کنید در میاره :)) یه کیف شبیه گربه درست کرده بود دخترونه بود :)) خیلی باحال بود :))

واقعا دیدن کار چرم از نزدیک خیلی باحاله . دورتو شلوغ میکنی و کلی چرم و قیچی و خط کش و وسایل کارتو این طرف و اون طرف میذاری و میری به دنیای چرم .

دیشب پرسیدم ازش که چرا فقط برای دوست و آشنا درست میکنه ؟! چرا تبلیغ نمیکنه ؟! گفت حوصله ی این کارارو نداره .

واقعا حیفه کارای به این ظرافت و قشنگی تبلیغ نشه .

خب وقتی مشتری نداشته باشه اونم نسبت به کارش بی علاقه میشه .

به جای اینکه بلند شید برید پاساژ های گرون و از مغازه های فوق العاده گرونش کار چرم بخرید که مغازه دار تا دسته بکنه توی پاچتون :)) به خاطر پول برق و اجاره مغازه ، بیاید از دخترعمه ی من که یه کارگاه کوچیک توی خونه برای خودش درست کرده و پول اجاره نمیده و ادم نون حلال خورده ایه و توی پاچتون نمیکنه خرید کنید ، هم حمایت از یه جوون خوش ذوق ایرانیه هم کالای چین به درد نخور نیس ، هم با دوامه هم از چرم درجه یک استفاده میکنه و هم برای کارش ارزش قائله .

دوختای منظم و مرتبش ادمو به وجد میاره .

@leather_dast_dooz  ادرس کانال تلگرامشه ، گشاد بازی درنیارید حداقل برید از منظره لذت ببرید .

پاره شدیم :|

والا عید شده تا لنگ ظهر خوابیدن این هیولا (هشت) .

هشت خیلی تنهاست .

یک روز عادی هشت :

ظهر بیدار میشه ناهارشو توی اتاقش میخوره ، یکم توی یوتیوب و این طرف و اون طرف دنبال اهنگ های متال میگرده و کلش رویال بازی میکنه ، میره روی تختش دراز میکشه با من حرف میزنه ، همچنان روی تختش به حالت دراز کش هست ، به ترتیب با گوشی و کامپیوترش خودشو سرگرم میکنه (سیستمش خراب شده نمیتونه زیاد باهاش سرگرم شه) ، دو ساعت باشگاه میره ، برمیگرده خونه میره  توی اتاقش و دراز میکشه روی تختش تا ساعت دو و سه شب به همین منوال با گوشی و کامپیوتر ادامه میده و با من میحرفه و من میرم میخوابم . ایشون تا پنج بیداره و همچنان روی تختش دراز کشیده تا خوابش ببره .

کلا بیست و چهار ساعته روی تختش دراز کشیده .

آدم بیرون نیست .

درونگراست .

تفریحی نداره .

با هیچکس به جز من در ارتباط نیست .

نمیتونم برم پیشش چون عیده و سرم شلوغه .

جدیدا مبتلا به واریکوسل شده به خاطر فعالیت سنگینی که توی باشگاه داره .

میگه : من نمیدونم پس این گولاخا چرا مبتلا نمیشن ؟! 

میگم چون مثه ادم رژیم غذایی و مکمل دارن . (مکمل نمیخوره هیچی) 

من نمیدونم چه گناهی در زندگیم مرتکب شدم که باید هوای دم و دستگاه عاقا رو داشته باشم ؟!

دست بی نمک

امروز دست به هر وسیله ی برقی ای زدم سوخت .

هنگ اُور

احساس میکنم خیلی زیادی خوردم و خوابیدم :/

بچه بودم ذوق میکردم تعطیله ولی ناموسن الان خسته کنندس :/