یه پسر بچه سه ساله داشتیم خدا میدونه چقدر شر بود :))
یعنی بخش رو کامل بهم میریخت . مادرش هم باردار بود .
اسمش علی احسان بود .
وای خدا انقدر نفس و نمک بود . موقع معاینه دست راستش که آنژیوکت داشت رو گرفت سمتم گفت خاله باز کن برم خونه ^_^
گفتم باشه :))
مامانش گفت فردا تولدشه :) گفتم پس حتما فردا خوب میشی .
داشتم به دستش پوزیشن میدادم پرسید خاله اسم این برنامه چیه ؟! (برنامه کودک میدید) گفتم نمیدونم خاله نمیبینم . گفت ببین خب :))
چند دقیقه بعد گفت دارم شبکه پویا میبینم :))
نفففففس :))
یعنی عاشق بچه های شیرین زبونم ها
پسرم دوسالشه خوردنیه خاله هفت
عزییییزم . خداحفظش کنه
هفت دقیقه خونمان کم شده بود
خدارو شکر جبران شد