چاق شدم :( به خاطر غذای بیمارستان :( بدم میاد :( دو روز پیش غذا گرفتم هنوز سیرم :(
از این ناراحتم که هشت با یه حالت خاصی بهم میگه چاق شدی :(
از این بیشتر ناراحتم که چرا باید مطابق با خواسته ی اون رژیم غذاییم یا وزنم رو تغییر بدم :(
اصلا تو کتم نمیره :(
اصلا من دوست دارم چاق باشم :( بی تربیت تو که نباید انقدر واضخ به روم بیاری :(
خیلی زشت و نفهمانه س که پارتنرت به خاطر اینکه چاق شدی تو رو نخواد . حالا البته هشت این کارو نکرده ولی اگر میل و کششی هست صرفا باید به خاطر دوست داشتن باشه نه به خاطر هیکل و ظاهر ، وگرنه پس فردا به یه نفر که کمرش از تو باریک تره باختی .
پ.ن:
ینی نشد من یه چیزی بنویسم ربطش ندید به هشت .
اتفاقا هشت هروقت میگه چاق شدی و من با لحن ناراحت میگم خیلی چاق شدم ؟! :( قربون صدقم میره و میگه من همه جوره تو رو دوست دارم . چند سالی هست همو میشناسیم دورادور ، هم چاق منو دیده هم لاغر منو ، بدون ارایش با ارایش با فرم کار بدون فرم کار ، با موهای صورت و سیبیل ، بدون سیبیل ، با سلیطه بازی و بدون سلیطه بازی ، خلاصه همه جوره با من اشنا بود .
من اگه لاغر بشم به خاطر خواست خودمه اگه چاق بشم بازم به خاطر خواست خودمه ، من هیچ کاریو چون هشت میخواد یا دوست داره انجام نمیدم چون در درجه ی اول برای خودم مهم هستم یا خواست خودمه . خلاصه شاید شما هرجور شوهرت بخواد همونجوری رفتار میکنی ، این نسخه ی زندگی شماست براتون ارزوی خوشبختی میکنم .
اگه براش هیکل مهمه حواست به خودت باشه
اتفاق زن چاق خیلی حذاب تر و خوش استیل تره
اینو بهش بگو بذار زد حال بخوره