هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

ایزوله

بخش روان بچه ها دو قسمت بود . پسر ها و دخترا . بین این دو قسمت یه اتاق تریتمنت (داروها) بود که این دو قسمت رو بهم مرتبط میکرد .

هرکدوم یه گذشته ای داشتن . این دو قسمت اصلا راهی نداشت که با هم دوست بشن نمیدونم چطوری با هم دوست میشدن نامه مینوشتن واسه هم :)) 

یکیشون اذیت میکرد میبردنش اتاق ایزوله ، پسره از اون سر بخش جیغ و داد و خودزنی که چرا عشقمو بردید ایزوله ولش کنید :)) 

بخش روان بچه ها خیلی سخت بود . یه دختره یادم نیست با چی ، اومده بود جلوی استیشن پرستاری زانو زد پرستارشو صدا زد و رگشو زد . 

چقدر دختره خوشگل بود . موهای خرمایی موج دار بلند داشت . 

خیلی ناز بود .

بخش روان خیلی خیلی خیلی برای من مفید بود ، تجربه ای که من اونجا کسب کردم هیچ جای دیگه نبود و نخواهد بود .

*

فعلا مودم ، مود تنهایی . دلم نمیخواد کسی دورم باشه ، زنگ بزنه یا حرف بزنه . فیلمم ندارم ، مطالعه ی امروزم یک ساعت بود همش .

*

یه کلیپ دیدم یه پسره بنگاه املاک داشت میخواست به یه مشتری خانم خونه ها رو نشون بده . دختره میرفت توی خونه ها شروع میکرد به صداهای سسکی دراوردن ، اگه همسایه ها مشت میکوبیدن به دیوار میگفتن صداتونو بیارید پایین ، اونجا رو نمیپسندید :))

حال کردید ملاکو :))

ناموسن مهمه ، ما از خجالت اب میشیم بابا . 

*

دوستم زنگ زد اصلا حوصلشو نداشتم به زور بهش گفتم چکار کردیم .بیشتر دوست داشتم ارجاعش بدم به اونی که زنگ زده به دختره .

*

انقدر دوست دارم تلگرام پی ام بدم به همه ی اون دخترا که سینس شدن توی گوشیم که خدا میدونه . فقط نمیدونم چی بگم بهشون .

*

حالا خیلی از ریختش خوشم میاد پیام داده شام بیام پیشت ؟! 

نه میخوام صد سال سیاه نیای پاشم کلفتی تو رو بکنم که بشینی کوفت کنی ؟! ابدااااا . چه پررو نگفته بریم بیرون . اصلاااا پرووو

*

من نمیدونم روی پیشونیم نوشته اینجانب با رابطه خر شده و همه چیز را به فراموشی میسپارد ؟! که هر بار با این کارا میخواد فیصله بده ؟! خیر ! نه عزیزم ! 

*

امشب دلم میخواد یکی بیاد بگه واااایییی عزیزم چقدر شوهرت خوبه ، جوووون منم بگم عه خوشت اومد ؟! بردار ببرش مال تو .

والا .

*

یه جای اهنگ گفتن نداره ی رستاک هست که میگه : جاهایی میرم که گفتن نداره :|

جز اینکه شاعر میرفته حمام با گلنار خلوت میکرده منظور دیگه ای نمی تونسته داشته باشه .

نظرات 3 + ارسال نظر
پریسا 1396/09/05 ساعت 22:53 http://roga2.blog.ir

محیا واقعا تو رو با اونا مقایسه کرد؟ خب حتما عصبانی بوده هرچند قابل توجیح نیست محیا دلم نمیخواد حرفی بزنم که خدایی نکرده ازش سرد بشی اما میشه کمی فقط کمی بیشتر محتاط تر بری جلو؟ الان عقدید و این حرفا و برخوردا رو میکنه. محیا به جان دخترام نگرانت شدم میشه شرط بزاری براش اول برید مشاوره؟؟
تک پسر بودن لوسش کرده محیایی بددهنی خیلی عادت بدیه.
قبل از صحبت و دردودل با دوستای واقعی و خانواده ت اگر اونم نمیاد خودت برو یه مشاوره.
من هستم کنارت یه خواهر خوب و مهربون و خوشگل و مثل خودت خُل و چِل

Trane fn 1396/09/05 ساعت 23:35

چقدر جالب که با اون وضعیت عاشق میشن دمشون گرم

mahee 1396/09/06 ساعت 11:15

هفت..میدونم خودت همه چیو میدونی و عاقلی ولی فقط از باب نگرانیم میگم که دلم اروم بگیره، توروخدا اگه باهاش مسعله ای داری حلش کن. یلقشو به دست بیار و نزار حل نشده باقی بمونه. باور کن همین چیزای حل نشده بعدا برات یه کوه میشن که کمرت له میشه زیرش. خوااااهش میکنم مثل من و کوسه نشین. کوسه هم توی این ۳سال نه خواست و نه به من اجازه داد از مشکلاتمون حرف بزنم و حلش کنیم برای همینه الان وضعمون اینه. مردا وقتی میدونن محکوم هستن اصلا حاضر نمیشن حرف بزنن دربارش.
خواهش میکنم مواظب رابطتون باش و نزار مسعله ای بینتون باقی بمونه.
عذرخواهی میکنم ازت که دخالت کردم ولی فقط از روی دلسوزیه. دلم نمیخواد هیچ کس زندگیش عین من بشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد