هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

مرض

دستمو گرفته بود داشت دستمو نگاه میکرد ، چشمش افتاد به زخم انگشتم که الان فقط یه اسکار ازش مونده .

کلی قربون صدقه رفت ، بوسش کرد گفت من به خاطر این زخم وسیع مردمو زنده شدم :))

یاد دوس پسر سابقم افتادم ، یادمه یه بار خیلی حالم بد شده بود تا به حال اونجوری مسموم نشده بودم . تا دو روز هر چی میخوردم گلاب به روتون برمیگردوندم .

اب هم نمیتونستم بخورم .

یه میس کال ازش داشتم دوستم (دوست پسرش نامزد کرده) زنگ زد بهش گفت هفت حالش خیلی بده اونم پرسید چی شده دوستم گفت مسموم شده اونم گفت اوکی من میرم سر کار .

یعنی زنگ نزد بعدش ببینه من مردم ، زندم ، حالم خوب شده بد شده . حالا درسته مسمومیت چیزی نیست ولی نه دیگه تا این حد که بعد از دو سه روز من بزنگم بگم حالم خوب شده !! 

والا خدا رو صد هزار مرتبه شکر ، از شرش خلاص شدم و کنار هشت هستم . کاش این خاطرات ازاردهنده از ذهنم برن بیرون .


نظرات 1 + ارسال نظر
Trane fn 1396/09/15 ساعت 16:48

خیلی خوشحالم که جناب هشت انقدر باهاش فرق داره و انقدر مهربون هستند و ازشون راضی هستید چون هستن کسایی که بعد ازدواج دلشون برای رفتار های دوست پسرشون تنگ میشه و شوهرشون بلانسبت مثل ... میمونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد