وقتی استرس دارم (ادم مُسترسی هستم یا اختلال اضطراب منتشره ی خفیف) یا عصبی میشم ، چیزی نمیگم کاری نمیکنم فقط تاکی پنه میشم و احساس میکنم یه نیروی عجیب غریب زیادی وارد رگهام شده و فشار خونم رفته بالا ، قلبم در نهایت قدرت میزنه و معدم درد شدیدی میگیره ! جوری که بعد از چند مین با دم و بازدمم تنظیم میشه و دردش زیاد و کم میشه تا وقتی که کامل از بین بره .
هشت عزیزم هم با خوردن فلفل زیاد روزهای زیادی بوده که دچار درد شده و با قرص هایی مثل سایمتدین ، امپرازول ، پنتاپرازول ،... سعی میکنه ارومش کنه ! حتی نمیدونه مشکل از کجاست و اصلا علتش چیه !
از اندوسکوپی بشدت میترسه و زیر بارش نمیره .
علت زمینه ای رو هم که رفع نمیکنه .
اخرش میشیم دو تا کیس کنسر گاستریک که تختامون کنار همه دستای همو گرفتیم و میخوایم دوز اولیه ی شیمی درمانی رو شروع کنیم !!
*معده درد فقط اونجاش که بعد از اینکه قرصاشو بهش دادی و کنارش دراز میکشی بوسش میکنی ، شکمشو اروم میمالی ، موهاشو بهم میریزی و قربون صدقش میری .
من مامانم مشکل معده داره خیلی بد درد میکنه خیلی درد سختیه . امیدوارم انقدر همیشه ارامش داشته باشید که دردش تکرار نشه . برای تیکه ی اخر که فقط قلب و بوس و اینا