اینجوریه که من لپتاپمو برمیدارم میذارم روی پام , میرم بغل هشت میشینم :)) هشت هم با گوشیش کار میکنه و کرم میریزه :))
رفتم روی تخت نشستم هشت پایین تخت نشست , پاهام یخ کرده بود شدیییییید , در طی یه اقدام انتحاری لباسشو زدم بالا و پاهامو چسبوندم به کمرش :))
از این کارا بکنید دوست دارن :))
دستای هشت انقدر رگای خوبی داره تا میبینه دارم بهشون نگاه میکنم یا لمس میکنم فوری دستشو میکشه :))