ببینید نمیشه از خالم پرهیز کنم . مثلا من هرچقدر هم بخوام پرهیز کنم اما خبر تصادفی که کردم توسط مادر مامانم بهش میرسه و میاد عیادت و میبینه که هشت چیکار میکنه .
یا عروسیم و یا جشنم که نمیتونم بگم تو نیا !
اگر دعوتم میکنه نمیتونم نرم .
یه چیزایی هست که حرفش راحته ولی در عمل سخته .
این کاراش از وقتی من دانشگاه قبول شدم شروع شد و با قبول نشدن پسرش شدت گرفت و با ازدواج من به اوج خودش رسید.
+هشت میگه یه عکس یهویی از خودت بگیر
میگم نه بی حال و زشت افتادم یه جا
میگه من همینجوری تو رو پسندیدم بیریخت :))
وای من انقدر ذوق مرگم که نگو.نمی دونم چرا همیشه دلم می خواست یه بار بفهمم بهم سرزدی.نرفته بودم وبلاگم.الان دیدم بههههه.اصلا توقع اینهمه کامنت رو نداشتم با این حالت.ولی خوب تعتراف می کنم با هر کامنتی کیلو کیلو قند آب شد تو دلم.
خوب این از این
خاله رو راست می گی.من برای چشم نخوردن به خوندن یه حمد و توحید با سوره ی فلق و ناس اعتقاد دارم.
همچنان ذوق زده ام.اما اگه ببینم با حالت کامنت گذاشتی دعوات می کنم.استراحت کن زود خوب شی.کمپوت تروپیکال بخور .ماست میوه ای جنگلی کاله هم خوبه.هاهاها
راس میگی. ولی خب حداقل در جریان قهر و اشتی تو و هشت نباشه که با قهرتون خوشحال بشه و با آشتی تون چشماش برق خبیثانه بزنه :))
همسر منم وقتی بخواد اذیتم کنه به بینی ام گیر میده یه بار اشتباه کردم عیبهای بینی مو بهش گفتم حالا میگه خدا کنه بینی بچه مون به تو نره :/ قبل اون اصلا دقت نکرده بود :))
سلام. حالا چرا پرهیز از خاله؟
به ما هم سری بزن.
میتونم این قضیه را درک کنم
خیلی بده