وقتی رو به روم می ایسته با اون قد بلندش و با اون چشمای سبزش زل میزنه توی چشمام و میگه خانوم هفت میشه دیگه فلان کارو نکنی ؟ هوم ؟ بعد پیشونیشو میده بالا چند تا خط خوشگل میفته روی پیشونیش و با جدیت ادامه میده : خوشم نمیاد .
و لب های من که قفل میشن روی لباش ... .
تعادلش رو از دست میده و با دستاش شونه هامو میگیره .
دقیقا ته ته دنیا همونجاس... .
همونجا که که من روی نوک پاهام بلند شدم تا لب های تو رو ببوسم .
دلم میخواد همونجوری بهت تافت بزنم و دنیا همونجا تموم شه .
عاخ هشت... .
اگه بدونی من چقدر میمیرم برات .
آهنگت داغون میکنه آدمو.
رستاک...سخت
محیا این پستت الان اتفاق افتاد یا مال قبل بود؟
ای جان دلم چقدر شما معشوق گوگولی هستید که انقدر گوگولی وارانه از جناب هشت مینویسید
میدونه
اونم میمیره برات
فقط بلد نیست رفتار درست الان چی هست