هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

توهین

"اون که هشت بود ، تو رو انداخت دور ! من که سیب گاز زده ی یکی دیگه رو از روی زمین برنمیدارم ."

متاسفانه قسمت دردناکش اینه که نه در رفتار و نه در گفتار همچین چیزی رو از شخص مذکور نخواسته بودم !

من اصلا این ادمو یکی دو بار باهاش برخورد نداشتم ! بعد برم اویزونش بشم ؟! 

واقعا نمیفهمم چرا برای بالا بردن خودتون دروغ های شاخ داری میگید که حتی خودتونم نمیتونید باورش کنید ! 

تو اصلا آرزوته توی عمرت یکی مثه من باهات همکلام شه !

چی با خودتون فک میکنید که اینجوری فاز از کلتون میپره ؟! 

من وقتی با یه ادم درست حسابی ای مثل لوییم صد در صد نمیام با یه ادم زپرتی بهش خیانت کنم :/ 

با همین لویی هم روابطم منقطعه :/

حوصله ندارم

از من بکشید بیرون :/ 


عنتر

یه عنتر خانومس هست ، عنتر خانومه آااااااااا ، ینی من یه نفرو نمیشناسم از این خوشش بیاد .

فقطم گیرش رو منه . فقط ! 

.

دوستان رزاقی سن بابای منو داره ، زن داره بچه داره زندگی داره واسه خودش .

یکم مراعات کنید توی کامنتاتون ، به من که هر چی بگید به تخممه ولی به بقیه چیزی نگید .

بنده های خدا گناه نکردن که مستقیم یا غیر مستقیم به من مرتبط میشن .

بی بند و باری

واقعا کنترلی روی رفتارم ندارم و تقریبا داره به جنون میرسه :))

این چند مورد عشوه خرکی آخر رو نمیشه نادیده گرفت :))))

و باید بگم بعضی از اقایون بی اندازه بی جنبن و بی اختیار کاری که ازشون میخوای رو انجام میدن ! :))) 

جیم جیم میگه این رژ قرمزی که تو زدی ، سگم میزد احمدی پا میداد :))))

صد در صد جای تاسف داره اما اصلا از رفتارم ناراحت نیستم و هیجان زدم ! 

تابو شکنی و پا گذاشتن روی خط قرمز بی نهایت لذت بخشه :))

هلپ می گاد

امروز لویی گفت که میخواد منو ببینه .

خدا خدا میکنم هیچوقت هیچوقت هیچوقت این اتفاق نیفته :( 


دخترعمه جان جانان

روز جهانی صنایع دستی رو به دخترعمه عزیزم تبریک میگم .

مبارک باشه دختر عمه جان :* 

کانال تلگرام و اینستاگرامش : leather_dast_dooz

با اون چرم های دست دوز فانتزی خوشگلش دل همه رو برده :* 

پزشک جی پی

به خاطر دیشب کلی خجالت زدم ! دختره ی دهن لق یهو بلند همه چیو به رزاق گفت :/ 

از این ادما خوشم نمیاد .

البته کم عقلی خودم بود جایی که تازه اومدم دهن باز کردم :/ 

یادم می مونه .

البته زیادم مهم نیس یه چیزی بود تموم شد .

خستم :( شیفت شب پدر ادمو میگاد :( 

امروز یکی از هم دانشگاهی هامو دیدم . پرستاری میخوند و اومده بود بیمارستان ما و افتاده بود اورژانس .

تا دیدمش شروع کرد از خودش تعریف کردن ! گفت مترون به من گفته اگه انقدر خوب نبودی نمیذاشتم از جلوی در اورژانس رد بشی .

بعد من یادمه این پدر هم دوره ای هاشو دراورده بود :)))

بهش گفتم بسلامتی و اومدم .

بی ابرویی

داشتم میگفتم که من عاشق آقای رزاقیم ، کی ها شیفت میاد ؟!

که یهو داد زد گفت اقای رزاقی شما کی ها شیفت میای ؟! 

رزاقی گفت روزای فرد شب ، مثل همیشه !

یهو بهش گفت این دختره دوس داره با تو شیفت بیاد .

رزی هیچی نگفت .

من آب شدم رفتم توی زمین :))))

بعد یهو جوری که رزاقی بشنوه برگشت بهم گفت نه رزاقی اینجوری نیست ، جای باباته :/ 

عاشق رزاقم :)) 

عاشقتم رزی جونم :* 



* ولی من دقت کردم رزاقی به دخترای جلف بیشتر توجه نشون میده .

غر

امروز رزی اصلا از من خوشش نمیاد ، تازه فک کنم غر هم بزنه :/ 

یه دختر خوشگله ای هست خیلی جلفه ، رزاق خیلی خوشص میاد ازش :))) 

کاش زنش بود میدید :/ 

عاقا ندیدید رزاق با پسر کوچولوش صحبت میکنه ، شنیدم میگفت " سلام الهی  قربونت برم من  "

با صدای خیلی آرامش بخش و کشیده میگفت :)) 

پسرش مثه خودش خوشگله :)) 

نفسه :*