امروز رزاق رو دیدم سلام کردم جواب نداد !
بعد بقیه رو دید چقدر تحویلشون گرفت !
میخوام بگم واسه همین چیزاس که دلم نمیخواد باهاش شیفت باشم .
خدا شفاش بده :/
اومده به من میگه فلان عکسو داری ؟
میگم اره .
میگه خب چطوری برای من بفرستی ؟ بلوتوث خوبه . بلدی با بلوتوث کار کنی ؟
میگم بلوتوثو که همه بلدن !
میگه نه قصد جسارت نداشتم :////
پس قصد چی داشتی کژکش ؟! میومدی فحش خارمادر میدادی دیگه :/
یه اعتراف کنید و بگید چه چیز یا کاری رو دوس داشتید ولی موفق به انجامش نشدید ؟
من اعتراف میکنم هنوز نتونستم کیک درست حسابی درست کنم :(
دیشب یه اتفاقایی افتاد که دیگه نمیخوام با رزاقی شیفت باشم .
اصلا و ابدا .
و خوشحالم فردا شب نیست .
حالم بده .
من انقدر بغل میخوام که نمیدونی :(
انقدر چک و لگد پرت کردم و بهانه گرفتم نمیدونم چمه :/
لویی میگه چته عزیزم ؟! چرا مثه خر رفتار میکنی :)) بخواب دیگه :/
گفتم پیتزا میخوام :(
گفت به خاطر پیتزا اینکارارو میکنی ؟! خاک تو سر مدیر مدرستون :)))