هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

CC

اهنگ دیره دیگه دیره از مهرداد ، شرح حال خیلیاتونه :/ 


قامت

بگید کیو دیدم تباها :)) 

امیییییییییید :)) 

ابروهاشو برداشته بود و کرم زده بود به صورتش سفید شده بود :))))  

لاغر شده بود :))

بهش گفتم امید نکنه داری میری اونور تغییر جنسیت بدی ؟ :))

خب این چه وضعشه ؟!

گفت ریحون چطوره ؟ گفتم نمیدونم خبری ازش ندارم سر کمکی که به توی احمق کردم قهره .

اصلا معلوم بود دلش برای ریحانه تنگ شده ، گاهی یادش میفته .

کاش میگفتم رل زده :))

افطاری

اصلا حوصله ندارم با بچه ها جمع شیم بریم بیرون افطاری بخوریم

اصلا و ابدا .

تگ

هوا بس نا جوانمردانه گرم عست .

نمیدونم شاید شما خوشتون بیاد از اینکه هر روز تا میاین حرف بزنید یکی بهتون بگه وای تو چقدر ...(تگ منفی)... هستی ، ولی بقیه خوششون نمیاد ! 

دوستم دیروز میگه تو چرا دیگه باهام نمیحرفی هفت ؟ منم راستشو گفتم .

گفتم تا میام بحرفم میگی تو چقدر زودرنج و مزخرف هستی ، یا هرچیز دیگه ای ! به جای اینکه بگی عیبی نداره میگذره بیخیال ، مدام از من میشینی ایراد میگیری . 

مسلما در این شرایط روحی که یه بریکی داشتم ، یه دعوایی چیزی داشتم حال دلم خوب نیس صرفا با تو درد و دل میکنم که همین موضوعم باعث شد چنین خبطی نکنم .

اصلا یکی از موضوعاتی که با پسرا راحت ترم همینه ! خیلی دوس داشتم به صورت رسمی چند تا از بهترین دوستام آقا باشن ولی تخم نمیکنم متاسفانه .

از یه طرف حراست بیمارستان ، از یه طرف جاج شدن توسط بقیه ، از یه طرف بی اعتمادی و ترسی که دارم و خیلی چیزای دیگه .

ابیرام

یه پسره هست بیش از حد میاد و شوخی میکنه ، باهاش خوش برخوردم چیزی نمیگم ، البته اونم پاشو از حدش فراتر نذاشته .

امروز یکی از اقایون پرستار اومد یه مورفین بگیره گفت ابی (ابراهیمی فامیلیشه) کرجه . گفتم عه مگه کرجی هستن ؟! گفت نه بابا نامزدش مال کرجه اینم کش تومبونشو ول کنی میره کرج .

والا با این حجم از مزه هایی که این میپرونه به نظرم بهتره نامزدش هرچه سریعتر بیاد بست بشینه کنارش .

پسره خوبیه خداییش .

هیر هیر

خوابم نمیبره :( 

امروز هیراد زنگ زد باهام حرف زد . گفت شماره ی منو جیم جیم بهش داده .

خوشم نمیاد کسی بدون هماهنگی چیزی از من به کسی بگه .

حالا چه شماره چه چیزای دیگه .

هیراد اصرار داشت منو ببینه گفتم سرم شلوغه و شیفتم .


لبخند گشاد

یهو برمیگرده میگه اممم خانوم هفت شما سحری خوردین ؟! 

تا بناگوشم لبام کش میان و سعی میکنم ذوق زدگیمو پنهان کنم ک میگم نه !

میگه عه بدو دختر الان اذان میگن ، آقای فلانی شما برای دخترمون مریض فرستادی ؟! 

اقای فلانی میگه نه .

میدوئم و به اصرارش سحری میخورم .


:(

ناراحت میشم وقتی میفهمم انتخاب چندمتون بودم .

کراش

من رو نصفتون نظر دارم *_* 

لامصب چه چیزایی هستید ^_^


پ.ن:

اگر روی من کراش دارید میتونید با اسم خودتون یا اسم مستعار کامنت بذارید ^_^ سپس شماره ی کارت رو براتون میفرستم ^_^

میتونید ناشناس بذارید یا بگید که تایید نکنم :))

[صد سال میگذرد و نویسنده همچنان سماق می مکد و به گای سگ میرود تا بلکه کسی روی او کراش داشته باشد]

عصبیت

-خسته شدم انقدر خودمو برات توضیح دادم ، 

انقدر خنگی که نمیفهمی الان باید قربون صدقم بری ؟! یا الان وقت بغل کردنمه ؟! چرا اینا رو نمیفهمی ؟! 

کل جذابیتش به اینه که خودت بفهمی ، تو باید منو کشف کنی . نه اینکه من خودمو واست توضیح بدم :/ 

از دستت خیلی عصبانیم .

+ به تخمم 

- •_•