میخوام یه چیزی بنویسم ! یه چیزی که روم نمیشه !
از اونجایی که پرده های حیا و عفت رو دریدم :)) و دوس ندارم خودمو سانسور کنم و این حرفا ، با این حال شما ببخشید ، میدونم تابو شکنی ، زشته ، چیزه ، عیبه ، ولی خب...لجوجم .
من تقریبا هر روز شیفتم ، هر روز با تعداد زیادی از مردم در ارتباطم از همه نوع قشری .
براشون توضیح میدم ، توجیهشون میکنم ، به حرفاشون گوش میدم ، گاهی اوقات دعوا میکنن و اعصابمو بهم میریزن .
خسته و کوفته اکثرا میرم خونه .
از وقتی با "اون" آشنا شدم میرم خونه دوش میگیرم ، باهاش قرار میذارم و چند ساعتی چرخزنانیم .
لحظات عاشقانه و رمانتیک زیاد داشتیم و روز به روز بهش می افزایید :))
اولا انتظار داشت زنگ میزنه وسط شیفت ج بدم ، پیاماشو ج بدم ، براش توضیح دادم چطوری مریض میبینم و این کار تقریبا نشدنیه و قانع شد .
با این روزهای کوتاه و شب های بلند ، با توجه به کارش ، بیرون رفتن هامون تایمش کم شد .
بعد شد یک روز درمیون ، بعد شد حالا سه روز یه بارم عب نداره.
عاشقانه هامون رو به افول رفت و غر غر جاشو گرفت .
چرا به من نمیرسی ؟
چرا به من محبت نمیکنی ؟
چرا منو دوس نداری ؟
چرا دیگه قربون صدقم نمیری ؟
چرا شیطونیمون کم شده ؟
چرا رفتارت عوض شده ؟
چرا از فلان پسر انقدر حرف میزنی ؟
چرا فلانی بهت پیام میده ؟
منجر شد به دعوا... .
منجر شد به جای اینکه لحظات شیطنت آمیز بسازیم ، لجوج باشیم و روی همو کم کنیم .
گذشت این چند روز و با مدیریت بحرانی که از من سراغ دارید :)) از خود گذشتگی کردم و بخشیدمش :))
[چند وقت پیش اتفاقا یه پست گذاشتم با محتوای اینکه حوصله ی دوس پسرمو ندارم و تیلو کامنت گذاشته بود "فصل آخر..." واقعا درست گفته بود که خودگذشتگیام مانع شد :)) ]
اما متاسفانه فکر میکنه نداشتن شیطنت اینه که من دیگه ازش خسته شدم ، درواقعیت دلیلش فقط کمبود وقتِ و البته غر غر هاش ادمو دلزده میکنه .
دوباره اومدم استعدادهای خودم رو ، رو کردم و با مدیریت بحرانم سعی کردم و گفتم حالا که وقتی برای شیطنت نداریم حداقل قربون صدقش برم ، بهش محبت کنم .
شرطی شد :/
عاقو مگه دیگه میشد قربون صدقش نری ؟!
دیگه نشد ... .
خیلی هم بی اعصاب شده ، همش عصبانیه و بیخودی بهانه میگیره ! و همه رو هم میندازه تقصیر من !!
نمیدونم دلیلش نداشتن سک*سه ؟!
یه چیزایی میگن که غرورشون خدشه دار میشه و این حرفا ، از این مرضا گرفته ؟
البته چند باری هم بهم گفته فکر میکنه از نظر جنسی بهش کشش و میل جنسی ندارم که من سریعا تکذیب کردم ولی باور نکرد .
نمیدونم با همچین ادمی درسته ادامه دادن یا نه !
کسی که اعصابش به شومبولش متصله که نمیشه عاقو .
پ.ن :
اوه اوه این موضوع کم بود عکس منو با یکی از همکارای آقا توی اینستاگرام دیده و یه قشقرقی به پا کرد .
ادویه های هات نذار بخوره... تا میتونی بهش عدسی بده بخوره... ول کن شومبولش از اتصالی در میاد
(ببخشید بی ادبی پاسخ دادم)
از اول زیادی بهش محبت نمودی الان متوقع شده و انتظار داره مثل اوایل باهاش باشی... باید حد اعتدال رو رعایت کنی توی روابط که زمانهایی که اینچنین فرصت نداری متوقع نباشه...
الان هم بشین باهاش صحبت کن و شرایط کاری رو براش توضیح بده...
شغلش مثل خودته؟ اگر هست که باید شرایط رو درک کنه
به من چه چی میخوره :))))
دیگه صد دفعه براش توضیح دادم نمیفهمه :/
اعصابش به شومبولش
والو :)))
حرفتو بهش بزن ولی برا کسی که دوسش داری بیشتر از اینا فرصت قائل شو .
خودتو هم اصلاح کن چون همیشه حق با مرده!
من از کسی رودربایستی ندارم و همیشه حرفمو زدم .
تا اونجایی که شده براش وقت گذاشتم .
همه رابطه ها این شکلی اوج و اوفول داره
افولش رفع نمیشه :/ مدام داره بهونه میگیره واسه دعوا
خیلی هم بی اعصاب شده ، همش عصبانیه و بیخودی بهانه میگیره ! و همه رو هم میندازه تقصیر من
سلام با این اوصاف فکر می کنم اون یه شخصیت مهر طلب داره وبه قول فروید تو یه مر حله از مراحل رشد شخصیت تثبیت شده ودیگه رشد نکرده
تو زندگی جدی و واقعی (فارغ از دوستی ) همیشه نمی شه قربون صدقه رفت گاهی باید جدی بود گاهی عصبی گاهی ناز کردن وناز کشیدن
وجمله فوق که مدام شما رو مقصر می دونه وخودش رو مبرا از اشتباه ،خیلی بده وآسیب زیادی به رابطه می زنه
از قدیم گفتن زن ناز داره ومرد نیاز اما تو رابطه شما برعکسه واین مسئله به مرور برا شما غیر قابل تحمل می شه ومدام برا رضایت ایشون از نیاز ها وآزادی ها وارتباطات خودت باید کم کنی ومدام در حال توجیه باشی مبادا "اون " ناراحت بشه برنجه
این رابطه بهتره اصلاح بشه ویا جایگزین مناسب تری پیدا کنید
لایک , خیلی خوب تحلیل کردی
اگه صد دفعه براش توضیح دادی و نمیفهمه پس بهتره تمامش کنی و یه جایگزین بهتر براش پیدا کنی
زن که نباید ناز مرد رو بکشه... باید اون دنبال شما باشه نه شما دنبال اون....
زندگی دائمی که نیست بخوای کوتاه بیای...
:(
اوه اوه
این پست رااز دست داده بودم... عایا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من که همون فصل آخره... شرمنده البته... کسی که واقعا دوست داشته باشه به این سادگی اتصالی نمیکنه که ول نکنه.... دعوای زیاد و بهانه گیری زیاد هم که کلا رو اعصابه... بابا آدم دو روز زنده ست همش اعصابش خرد باشه؟ خب خوش باش پسر جان... از این موقعیت استفاده کن... دختر به این خوبی را دریاب...
ها عامو معلومه که ها