بچه ها ببینید اینجا شاید یک دهم از هشت و چیزایی که بوده نوشتم.
و تمام قضایا اونجوری نیس که فکر میکنید :))
خیلی هاتون فکر کردید ما رابطه ی بدی داشتیم و ناراحت بودم به خاطر چیزی که نوشتم پایان مکالمات فلان و رابطه مریض و ... .
هم من میدونم منظورم چی بود هم هشت متوجه شد.
مال وقتیه که یه سری اتفاقا افتاد و من بی تقصیر بودم اما چیزی به نفع من نبود :))
خیلی با هم مچ بودیم، حیف که همه چی خراب شد.
دقیقا ادم اونجایی میسوزه ک کاری نکرده ولی چیزیم نیست که بتونه دلیلی بشه واسه موندن باهم
بنویس ک حالت خوب بشه و حرفای رو مخ و بگیر ب پشمات ~.~
تو واقعا بهتر از این داستانایی
مچکرم از لطفت :*
سلام.
من یادمه اون موقعهایی که هنوز با هم بودید چیزایی که از روابطتون مینوشتی خیلی خوب بود. وقتی رسیدی به اونجاها که اختلاف پیدا کردید باورم نمیشد جدا بشید. چون به نظرم رابطه خوبی داشتید. دقیقا این "خیلی با هم مچ بودیم" که میگی رو تو نوشته هات میشد دید
خب...بالاخره کمتر کسی پیدا میشه که بتونی اونجوری باهاش مچ باشی.
یکم دلت میسوزه