هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

وقتی بچه میشی

داره میره دیگه.تا الان اگه در حد حرف بود دیگه قطعی شد رفتنش.فقط منم که لحاف پشم شیشه‌مو بغل کردم و بغض و اه و گریه؟

چطوری یکی که معشوقم بوده همه دنیام بوده، دوستم شده همخونه شده مهمونم شده 

همه ی اینا رو ول کنم و بدارم بره؟چون هیچ ربطی به من نداره؟

اصلا من این موضوع هیچ ربطی نداشتن رو نمیفهمم!شما چه نسبتی با هم دارید و مرگ!ایشون بخش اعظم خاطرات منو تشکیل میدن،شدن گوشت و پوست و استخونم.

بخشی از وجودم هستن

خب دیگه زیادی کس گفتم بای

نظرات 3 + ارسال نظر
رزیتا 1401/05/12 ساعت 02:09

گوه خورده. باید تو رو هم ببره! مگه ادم چقدر جون داره که تیکه تیکه وجودش اینطوری از هم پاشیده بشه.

تو چمدونش جا نمیشم :(

آتشی برنگ اسمان 1401/05/12 ساعت 13:19

نزار بره
حداقل تلاش کن نره ک بعدا پشیمون نشی و بگی من تمام تلاشم رو کردم ولی رفت…

مهاجرت میکنه

سارا 1401/05/12 ساعت 19:42

همینه دیگه. متاسفانه اینجا احساسات از سبزی خوردن هم ارزونتره. طرف برای عشقش، دوست دخترش، پارتنرش یه آیفون پنجا ۶۰ تومنی میخره همه شبکه های اجتماعی گزارشش رو پخش میکنن، اما برای زنش که ممکنه از همدیگه هم متنفر باشن، یهو چند میلیارد خونه میزنه به نامش و زنه بازم طلبکاره.
اینجا فقط قانون. فقط نسبتهای ثبت شده، دل فقط توی همون بسته های ۱۰ تومنی دم مرغ فروشیا مشتری داره.
اگه زنش بودی، الان هستیشو گرو میزاشت که یا ببرتت یا راضیت کنه یا می موند.
میبینی؟! دنیا جای قشنگی نیست برای عشق

این علی همون پسره ست که در موردش زیاد نوشتم
قبلا دوس بودیم با هم نساختیم و جدا شدیم و چند وقت بعد دوستای خوبی شدیم برای هم.
این همونه که پست گذاشتم شاگردش پیام میداد من به امید شما میام کلاس :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد