در مورد فساد اون دختره بود که توی محل کارم میومد گفتم خوشم میاد ازش چند وقتی تک و توک با همدیگه چت میکنیم چند روز پیش بهم گفت تمام مدت سعی داشته بهم نزدیک بشه و باهام دوست باشه ولی تو اصلا توجهی بهم نمیکردی . مثلا داشت میگفت که وقتی منو میدیده راجبم چجور فکر میکرده. منم فکر کردم وقتی میدیدمش فقط دلم میخواست از پشت بغلش کنم افکار شومی داشتم هرچند جلوی خودم گرفتم گفتم شما بسیار مبادی آدابی و من خوشم میاد. آخ چند روز پیش هم دوباره اونده بود انقدر خوشگل بود دلم میخواست ببوسمش. حیف که شخصیتش عین خودم اجتنابی هست.
چکار میکردم خب فکر میکنم اونم شبیه خودم فکر میکنه اما نه به شدت من. آخ که بغلی و دوستداشتنی که نگو . تو ی نکبتی دارم روزامو میگذرونم که فکر کن عینهو بچه دبیرستانیا که ذوق و شوقشون دیدن پسر همسایه اونم سالی ی یار بود همه لذت زندگیم شده اینکه این بیاد ببینمش. اون چند روز پیش بشدت جلوی خودم گرفتم نبویمش. متاسفانه کسی که دوست داشته باشم. جفت چشمام میشه عین چشمای گربه شرک تمام مدت با کمترین لمسش دیوونه میشدم. فقط سعی کردم فاصلمو حفظ کنم.
این چیزی که میگی رو من با کراش سال های سال پیش در عنفوان جوانی تجربه کردم :)) چه روزایی که تلاش میکردم مراقب رفتارم باشم تا متوجه نشه
من بعد از ۶ سال که از ی رابطه اومدم بیرون این اولین کسی که انقدر از دیدنش به وجد میام. و خوشم اومده تواین مدت خیلی ها اومدن و رفتن ولی خنثی بودم بهشون . کلا اگر کسی رو دوست داشته باشم بستخی میتونم ابرازش نکنم. و یا چمیدونم اهل سیاست و رفتار رندانه نیستم. این چقدر مزخرف که آدم هرچقدر سنش بالا میره دیگه کم کم جذابیت آدما براش کم میشه و اصلا دم به تله نمیده. شایدم امیدش از آدما از دست میده.
منم دیر جذب یکی میشم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
در مورد فساد
اون دختره بود که توی محل کارم میومد گفتم خوشم میاد ازش
چند وقتی تک و توک با همدیگه چت میکنیم
چند روز پیش بهم گفت تمام مدت سعی داشته بهم نزدیک بشه و باهام دوست باشه ولی تو اصلا توجهی بهم نمیکردی .
مثلا داشت میگفت که وقتی منو میدیده راجبم چجور فکر میکرده.
منم فکر کردم وقتی میدیدمش فقط دلم میخواست از پشت بغلش کنم
افکار شومی داشتم
هرچند جلوی خودم گرفتم گفتم شما بسیار مبادی آدابی و من خوشم میاد.
آخ چند روز پیش هم دوباره اونده بود انقدر خوشگل بود دلم میخواست ببوسمش.
حیف که شخصیتش عین خودم اجتنابی هست.
مبادی آداب اخه؟ :))
چکار میکردم خب
فکر میکنم اونم شبیه خودم فکر میکنه اما نه به شدت من.
آخ که بغلی و دوستداشتنی که نگو .
تو ی نکبتی دارم روزامو میگذرونم که فکر کن عینهو بچه دبیرستانیا که ذوق و شوقشون دیدن پسر همسایه اونم سالی ی یار بود
همه لذت زندگیم شده اینکه این بیاد ببینمش.
اون چند روز پیش بشدت جلوی خودم گرفتم نبویمش.
متاسفانه کسی که دوست داشته باشم.
جفت چشمام میشه عین چشمای گربه شرک
تمام مدت با کمترین لمسش دیوونه میشدم.
فقط سعی کردم فاصلمو حفظ کنم.
این چیزی که میگی رو من با کراش سال های سال پیش در عنفوان جوانی تجربه کردم :)) چه روزایی که تلاش میکردم مراقب رفتارم باشم تا متوجه نشه
من بعد از ۶ سال که از ی رابطه اومدم بیرون
این اولین کسی که انقدر از دیدنش به وجد میام.
و خوشم اومده
تواین مدت خیلی ها اومدن و رفتن ولی خنثی بودم بهشون .
کلا اگر کسی رو دوست داشته باشم بستخی میتونم ابرازش نکنم.
و یا چمیدونم اهل سیاست و رفتار رندانه نیستم.
این چقدر مزخرف که آدم هرچقدر سنش بالا میره دیگه کم کم جذابیت آدما براش کم میشه و اصلا دم به تله نمیده.
شایدم امیدش از آدما از دست میده.
منم دیر جذب یکی میشم