امروز داشتم برمیگشتم ، با یه نیسان آبی شاخ به شاخ شدم متاسفانه !! بوق زدم براش و رد شدم .
اقا تا کوه قاف این دنبال ما اومد که بگه چرا بوق زدی !
اومده کنار من به عر عر کردن که چه وضعشه ؟! دستتو میذاری رو بوووق ؟! منم گفتم برو گمشو بابا و سرعت گرفتم و رفتم دوباره بزرگوار با پشتکار زیاد اومد گفت شوهر گیرش نمیاد بوقشو واسه ما میزنه !!
مگه ول میکرد دیگه ؟!
از شانس چیز خری من جلوم یه راننده ی زن بود به شدت خنگ که وسط خیابون در لاین سبقت یهو میزد رو ترمز که ببینه کجا باید بره ، این نیسانی عزیز هم اومد کنارمون گفت بیا این خنگوله زنه چرا برای این بوق نمیزنی ؟!
و تا اخر مسیر ما به گا رفتیم تا ایشون رو دک کنیم که خدا رو شکر یه جایی مسیرش از ما جدا شد و شرش کم !
وبلاگ یه آقای دکتر متشخصی بود که هروقت کمک میخواستی ازش ، دستتو رد نمیکرد .
مرسی آقای دکتر بابت تمام کمک هاتون .
نمیدونم هنوزم جای دیگه مینویسید یا وبلاگتون برای همیشه پاک شد ، شاید یه روزی اومدید اینجا و چشمتون به این پست خورد . شادی روزافزون برای شما و همسرتون و پسر نازتون .
پ.ن:
حالا که خودش این پستو نمیخونه میگم ، پسر به این خوشگلی توی عمرم ندیده بودم !
خیلی دوس داشتم موهام از این مو لخت بلند مشکیا بود :|
کاش همه به کسی برسن که لیاقتشونو داره ! الان دوست من به واقع حیف شد !
فک نکنید شوهر نیس هول شید سریع مزدوج شید فقط به خاطر اینکه ازدواج کنید ، با چشم باز ازدواج کنید .
اون برقکاری که اومده تلفن خونه ی ما رو وصل کرده از اون دسته از ادمایی بوده که قیمه رو میریخته تو ماستا ! به این صورت که قسمت شرقی خونه یه خط تلفن داره و قسمت غربی خونه یه شماره تلفن دیگه (دو خط تلفن داریم) .
بزرگوار به جداسازی خطوط طبقات اعتقادی نداشته .
پاییز فصل رویابافی هاییِ که هیچوقت محقق نمیشن ! نمیدونم به چی دلمونو خوش کردیم
مثلا میاین مرموزانه کامنت میذارین که شناخته نشید ؟! :|
ناموسن فک کردید من میگردم دنبال هویت شخصیتی شما ؟! :/
بیچاره تر از عاشق بی صبر کجاست ؟!
سوال بی پاسخ مولانا .
پ.ن:
البته ما که نداریم شمایی که دارین خوشبختیتون روزافزون و عشقشون پایدار .
پ.ن:
تف به ریا ، من جواب سوال مولانا رو میدونم ، وقتی تو صف دستشویی نفر اخر هستی و اون بیشعوری که اون تو مونده تازه داره به ایندش فک میکنه و نقشه میکشه .
پ.ن:
شرمنده داداش ناراحت که نشدی همچین قیاسی کردم مولی جون ؟! خیلی مخلصیم