هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

سور

اولش که دیدمش نزدیک بود بغلم کنه از خوشحالی :)) 

رفتیم تکسین .

بد نبود ، حوصله ای که نداشتم یکمش برگشت .

یکم حرف زدیم و گفتیم و خندیدیم و دستش انداختیم .

ریحانه بهش گفت تو باید سور میدادیاااا .

خندید گفت چشم .

موقع سفارش دادن که شد گفت هر چی دلم بخواد سفارش بدم ؟! گفتم اره هرچی میخوای سفارش بده خودتو بترکون که دیگه از این غذا ها خبری نیست :))

موقع حساب کردن اومد جلو و گفت نه و من نمیذارم ، ما قبول داریم این شام به نیت شما و فلان . 

گفتم باشه بابا یه شبه ورشکست نمیشم .

چقدر دلم برای ریحانه تنگ شده بود . انقدر این بشر خوب و کیوت که دوس داری قورتش بدی .

مهربون خوشگل :*

بعضی مراسما و مهمونی ها هستن که واقعا نه حالشو داری و نه حوصلشو ، ولی به رسم ادب و عزت و احترامی که برای طرف مقابل قائلی مجبوری بری .


خط قرمز

هر کسی بر اساس شرایط ژنتیکی و محیط و سبک زندگیش یه سری خط قرمزا واسه خودش داره .

نمیدونم خط قرمزی که دور بعضی از کار ها و اشخاص میکشید با ماژیک میکشید ، یا با پاستیل که سخت پاک میشن یا با مداد قرمز که راحت پاک میشه ! اما زیادی سخت نگیرید .

یه بار صحبت و مراوده کردن با اون شخصی که دورشو یه خط قرمز محکم کشیدید کسی رو نکشته ! 

یا گذشتن از کوچه ای که میدونید سگ یا گربه زیاد داره و به دلیل فوبیایی که دارید هر بار مسیرتون رو دور میکنید .

با این حال بعضی از خط قرمز هاتون رو اگر پاک کنید ، مسیر زندگیتون عوض میشه .

مثل اولین پوک سیگار ، اولین استعمال مواد محرک و مخدر ، اولین باری که معشوقتون رو میبوسید ، اولین بغل ، اولین خوابیدن  ، اولین رابطه ، ... .

تمام این اولین ها شروع یه چیز تازه ای هستن . یه مسیر جدید !

همه ی این اولین ها یه خاطره میشن برامون که شروع یه چیزی بودن .

و همه چیز از این خاطره ی لعنتی شروع میشه .


ب.ر.ن:

وب بعضی هاتون رو که میخونم نمیفهمم چرا وقتی پرونده ی یه رابطه رو بستین باز هم درگیر ادم قبلی زندگیتون هستید ؟! 

خب برش گردونید ! و نذارید بره ! 

یعنی تغییر دادن یه اخلاق کوچیکتون به نبودش می ارزه ؟! 

یکم جرئت داشته باشید بابا .

منم خیلی دوس دارم همچین کاری بکنم منتها پارتنر من کسی که با سیاست مهره هاشو جا به جا میکنه .

مبارک باشه

یکی از پسرای گروه برام یه ویس فرستاد . توی اون ویس دارم میگم من شاه رگمو واسه تو میذارم اگه قبول بشی .

حالا قبول شده ... .

چقدر خوشحاله ... .

تو ابراس از خوشحالی :) 

حالشو خریدارم .

شاه رگمو که نمیتونم بدم :)) حالا باید شام بدم .

اصلا حوصله ندارم .

بیشتر دوس دارم یه فنجون قهوه بگیرم دستمو اهنگ پست قبل رو پلی کنم و باهاش بخونم .

آهنگ پست قبل رو حتما دانلود کنید و با تکستی که گذاشتم گوش کنید . اگر متوجه معنیش نمیشید براش تکست فارسی پیدا کنید و گوش بدید . حیفه گوش داده نشه .


ب.ر.ن:

سرعت نتم خیلی کمه اما با فیلتر شکن خوبه !!

وات د فاک من ؟! 

عاخ عاخ کیفم گیر کرده بود به دسته ی در ، یهو گفتم وات د فاک من ؟! دو سه نفر توی کلاس بودن برگشتن نگاه کردن :)) اصلا فکر نمیکردم کسی توی کلاس باشه :))

Hello_ Lionel Richie

I've been alone with you

Inside my mind

And in my dreams I've kissed your lips

A thousand times

I sometimes see you

Pass outside my door

Hello!

Is it me you're looking for?

I can see it in your eyes

I can see it in your smile

You're all I've ever wanted

And my arms are open wide

'cause you know just what to say

And you know just what to do

And I want to tell you so much

I love you

 

I long to see the sunlight in your hair

And tell you time and time again

How much I care

Sometimes I feel my heart will overflow

Hello!

I've just got to let you know

'cause I wonder where you are

And I wonder what you do

Are you somewhere feeling lonely?

Or is someone loving you?

Tell me how to win your heart

For I haven't got a clue

But let me start by saying I love you

 

Hello!

Is it me you're looking for?

'cause I wonder where you are

And I wonder what you do

Are you somewhere feeling lonely?

Or is someone loving you?

Tell me how to win your heart

For I haven't got a clue

But let me start by saying I love you


دانلود

Tanki Online en

بکس گفتید میره سرور فارسی و نمیشه بازی کرد . از این لینک وارد بشید .


لینک انگلیش

متعجب

یادتونه گفتم به دوس پسر اسبق همون موقع هایی که با هم بودیم بهش یه مقداری قرض داده بودم و پس نداد ؟

زنگ زد میخواد برگردونه !! بعد گفت بیشتر از فلان قدر مونده ؟! (چون یه مقدار خیلی ناچیزشو پس داد) 

منم روم نشد بگم دقیقا چقدرش مونده ! چون اصلا باورم نمیشد.

عددی که گفت میخواد برگردونه یه تومن کمتر از بدهیش بود .

منم واقعا نتونستم بگم نه یه تومن کم گفتی .

به هر حال کاچی بهتر از هیچی .

فک کنم حالت روحیش بهم ریخته بود ! چون خیلی بعیده همچین کاری کنه .

شایدم مست بوده .

حرف از روی هوا زیاد میزد .

Tanki Online

یه بازی استراتژیک و باحال که گفتم بهتون معرفی کنم .

ساخت کشور دوست و برادر روسیه .

از قوانین فیزیک پیروی میکنه .

اگر طرفدار بازی های لوس و دخترونه هستید از این بازی صرف نظر کنید .

کاربردش برای من وقتی عصبانیم میرم و دو تا تانکو میترکونم و اعصابم اروم میشه .

به تازگی از زبان فارسی حمایت میکنه و سرورای ایرانو راه اندازی کرده . پیشنهاد من به شما اینه که با فیلتر شکن بازش کنید !! چون کمی سرعت سرورای ایرانیش پایین و کنده .

فکر نمیکنم با گوشی باز بشه ، مگر اینکه آیپد داشته باشید .

من با لپتاپ بازی میکنم .

میتونید کلن بسازید یا به کلن بقیه برید .

رنگ های مختلف , پروتکشن های مختلف , تیرهای مختلف , بدنه های مختلف , بازی کنید و حال کنید :))


از لینک زیر وارد بشید .


تانک آنلاین


  ادامه مطلب ...

نمایشگاه کتاب تهران

میخوام یه سری کتاب معرفی کنم .


چشم هایت (سیر سدریک)  تخیلی/سایکوز

توما یه سری کابوس میبینه که قاتله و قربانیش رو داره شکنجه میده . دختره رو در دنیای واقعی پیداش میکنه .


مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است  (فردریک بکمن) بیشتر به درد قشر نوجوان میخوره ولی خب باحاله .

مردی به نام اُوه (فردریک بکمن) فیلمشم هست که خیلی قشنگه .


من دختری زشت رو بودم (ان ماری سیلنکو) 


دختر پرتقال (گوردرِ جان یا همون یاستر گوردن خودمون) ترجمه ی مهوش خرمی پور رو بگیرید . فوق العاده قشنگه . جزو کتاب هایی که باید خوند .


مالون میمیرد (یادم نیس مال کیه حالم ندارم پاشم بگردم پیداش کنم)


باز هم من (جوجه کشمش :/ یا همون جوجو مویز خودمون) 

عامو من خوشم نمیاد ازش شور همه چی رو درمیاره :/ اما خب کتابش خوبه . با ترجمه ی سرکار خانم مفتاحی بخونید . من خودم ترجمه ی مفتاحی رو بیشتر قبول دارم حالا دوس دارید با ترجمه ی بیات بگیرید میل خودتونه .

از اسمش پیداس ادامه ی زندگی کلارک .


خدمتکار و پرفسور (یوکا اوگاوا)

یه فیلمم ازش ساختن تی وی چند بار پخشش کرد . 

خیلی قشنگه .


کتاب های موراکامی هم به دلیل کش دادن زیاد ، معرفی نمیکنم . شبیه فیلمای ایرانیه :/ 


قهوه ی سرد آقای نویسنده (روزبه معین) خوشم نیومد قلمش انطور که باید گیرا نبود فرزندانم .


پیش از انکه بمیرم (لورناولیور) 

یه روز فرصت زندگی داری .

من هم فیلم هم کتابشو دوس داشتم .


خیابان چرینگ کراس شماره 84 (هیلن) 

نامه نگاری بین هیان و فرانک که توی کتاب فروشی کار میکنه .


مو قرمز (پاموک)

قشنگه داستان گیرایی داشت .

پدر پسریِ داستانش .


راهنمای مردن با گیاهان دارویی ( عطیه عطار زاده)

عامو من بیمزه تعریف میکنم کتاب خوبیه .


تمام کتاب های گابریل گارسیا ماکز به جز صد سال تنهایی که عنشو دراوردن 


تمام کتاب های منصور ظابطیان که سفرنامه هاشه .


تمام کتاب  های جلال آل احمد که من عاشقشونم .


تمام کتاب های بزرگ علوی مخصوصا گیله مرد و چشم هایش .


تمام کتاب های عباس معروفی مخصوصا سمفونی مردگان .


تمام کتاب های آناتومی جهان ! که من عاشقشونم .



پ.ن :


چیز جدیدی توی کتاب ها و فایل های پی دی افم پیدا کردم این پست رو آپ میکنم .

امیدِ جان

دوس دختر اُمید جان پیام داد :))

زنگ زدم باهاش بحرفم کلی گریه کرد دختره دیوانه :/ 

گفتم من اصلا در جریان کاراش نیستم فقط چند تا ادم معتبر بهش معرفی کردم از تجربیاتشون استفاده کنه همین !

اصلا شاید امید جان :)) پشیمون شده باشه یا نرفته باشه دنبالش.

کلی قسم و آیه خوردم باور کرد :/

واقعا دویست و پنجاه گرم گوشت باعث میشه به رفیق گرمابه  و گلستانتون شک کنید ؟! :/ 

بابا این دو تا روابطشون جوریه که خیلی همو میخوان ولی اگه یکی ازشون بپرسه چه نسبتی دارید ؟! پسره میگه دوستیم دختره میگه نامزدیم !!

خب عزیزم چرا اینقدر سفت و سخت دل میبندی ؟! اولش هدفتونو مشخص کنید باو ، دختره آ تی شرت که نیس .

خیلی بده واقعا :(

بهشم گفتم عزیز من ! این پسره میذاره میره حواستو جمع کن خر نشی بدی ، پس فردا میشی یکی مثه نادیا . نیای گریه زاری کنی .

یکم آب دهنشو قورت داد و گفت باشه :| 

سریعا هم خدافظی کردم :/ 

جلسه مشاوره اول

از مشاوره خوشم نیومد برخورد اول خیلی برام مهمه که متاسفانه بد خورد توی ذوقم .

از خودم شروع کردم و حرفای مهمم رو هایلایت شده براش گفتم .

اصلا از هشت بد نگفتم فقط گفتم موقع عصبانیت چشماشو میبنده و دهنشو باز میکنه .

در مورد اینکه آدم ظریفیم و همه چیز رو با دقت و حساسیت بررسی میکنم و بعد سراغش میرم ولی هشت اینطور نیست و خیلی آدم گشادیه ، در مورد روابط گذشتش که هنوز پروندشون بسته نشده ، ننش ، سسک ، توقعاتش ، عن بازیاش , گوه بودناش ، دیوث بودناش ، لوس بودناش صحبت کردم .

در مورد خودمم گفتم که قهر کردنام به نظرم روی اعصاب بوده و اینکه دیگه شور ناز کردن رو دراورده بودم .

چند جا اومد مثلا خیلی لاتی برخورد کنه و رک باشه و بگه ادم خفنیم ، که بد زد توی ذوقم و خانومی کردم و نزدم تو پرش . بالاخره جوونه .

خیلی اصرارش روی سسک بود ، گفتم مشکلی نداشتیم در این مسئله .

گفت بیشتر توضیخ بدید . گفتم مایل نیستم .

گفت عه چرا دکتر محرم آدمه هار هار هار هار هار . 

خواستم بگم مگه شما پزشکید ؟! ولی خب نگفتم به دلیل خانومی زیادی که دارم .

یکم از واکنشم پرسید و گفت هشت گفته که شما تعادل روان نداری . ( که البته نباید صحبت هیچکدوم از دو طرف رو برای اون یکی بازگو کنه ) 

چهرمو متعجب کردم و گفتم من ؟! عجیبه که این حرف رو زده ! چون مرتبا اون داد و بیداد میکرد و وسایل رو به این طرف و اون طرف پرت میکرد .

یکم از این رفتارش پرسید . 

منم گفتم .

ولی خدایی هشت خیلی خوب بود باهام و در کمال صداقت راجع به این بهش گفتم .

اخلاقش در دعوا هایی هم که میکنیم گفتم ! 

و اینکه معلوم نیست طوطی گرفتیم یا شوهر هم گفتم .

بعدش پرسید که جلسه ی بعد رو کی بذاریم و کی بیای و اینا ، که گفتم باید فکرامو بکنم .

که زارت خورد وسط حالش و با تعجب نگاه کرد .

خداحافظی کردیم .

اره دیگه خلاصه خوشحالم شدم که در مورد هشت بد نگفتم و فقط واقعیت ها رو گفتم .



پ.ن:

نمیدونم واقعا چرا چند روزه حالت تهوع دارم و هیچ رقمه خوب نمیشه :( 

(نه بامزه حامله نیستم)