عصبانی و خشمگین و بی قرارم .
یه انرژی منفی زیادی در اطراف خودم حس میکنم .
کاش میشد به کسایی که روی اعصابم هستن بگم چیز خر و دهنشونو ببندن :( نمیدونم تا کی باید کسایی رو که ازشون نفرت داریم و تحمل کنیم .
من کاملا درک میکنم و درسشم خوندم و پاس کردم والا ،
یه جمله ما گفتیم به نظر من ترنس ها به خاطر فشار روانی که روشون بوده اخلاقشون تند تر از بقیه س و ریکشن های افراطی زیاد دارن .
عاقو با چوب و سه چرخه و سنگ و باتوم ریختن رو سر ما ! که تو چی هستی کی هستی حکم میدی !
گفتم من حکم نمیدم فقط نظرمو گفتم اونم به این خاطر که باهاشون سر و کار داشتم الان دقت کنید متوجه میشی ریکشنتون خیلی تند بو و عصبانی شدید سریع .
بازم شروع کردن به ریکشن دادن افراطی .
دیگه دیدم تعدادشون زیاده این جماعت :))) بیخیال شدم .
ولی جدی چی باعث میشه که کسی علاقه ای نداره با ترنس ها وارد رابطه بشه ؟!
به خاطر اینکه قبلا دختر/پسر بوده ؟!
یا به خاطر اینکه اندام جنسیشو هنوز عمل نکرده ؟!
اگر از شما بخوان با یه ترنس وارد رابطه شید قبول میکنید ؟
خب فردا اولین روز از هفته ست که براتون آرزو میکنم بهترین روز زندگیتون باشه و قوی و پر انرژی شروع کنید و بهترین هفته ی عمرتونو بسازید .
امیدوارم فردا یه روز قندی عسلی برای همتون باشه :*
پ.ن:
امیدوارم زود برگردم به آغوش هفت دقیقه ی عزیزم :*
تا کسشری دیگر ، بدرود .
با دو سه تا از رفقا یکی دو ساعتی جمع شدیم و به سلامتی خودمون زدیم و رقصیدیم و گور بابای دنیا گویان خندیدیم و حسابی کیف کردیم و برگشتیم خونه هامون و دونه دونه عکس های مهمونی رو استوری کردیم و پزشو به بقیه "دوستای خودچس کنانِ ولو در اینستاگرام" دادیم و لش کردیم :)
میگین مشکیا جذابن بعد بین بلوندا پیداتون میکنیم ،
فازتون چیه خب ؟
از بلوندا حساب میبرید ؟
یا با مشکیا تعارف دارید ؟
:))))
یه مسوتی داریم (مسعود) ماهه ماه .
پرستاره ده سال سابقس .
سر همین جریان بهم گفت اگه بهت گفتن بلند شو بیا دادگاه ، تو نرو ، خود دکتر فلانی (همین مرتیکه کُلُم) یه وکیل داره توووپ .
گفتم پس چرا میخواد پای همه رو بکشه به دادگاه ؟!
گفت شما نرو :)
قَنده قَند :*
عامو یه کپه ی لیمویی هس خیلی رو اعصابمه .
مرتیکه کُلُم برگشته مریضو کشته میگه نه نه این اَی (اگه) میخواستم زنده نَمی موند .
تو خواستی و نشد ؟!
بعد میخواد پای همه رو بکشه وسط ، از اونی که تریاژ کرده ، از منی که بستریش کردم تا اونی که مسئول شیفت بوده و سوپر و متر و همه .
یکی نی به این بگه باز تو یه خاکی تو سر خودت کردی دس بچو مام دادی ؟!
مرتیکه بیل .
شبیه بیل می مونه .
هر موقع از جلوی مغازه ای رد میشم که جنس مورد علاقه ی یکی از دوستان یا اشنایان رو داره , سریع میرم میخرم و یه جعبه ی خوشگلم براش پیدا میکنم و هدیه میدم .
بعضی چیزا توی ذهنم هک میشه . مثلا علایق هر شخصی چیزیه که یادم میمونه .
میدونم جیم جیم خیلی بیسکوویت ترد دوس داره , شکلات اسنیکرز خیلی دوس داره , رژ لب مودا ال صد و چهار استفاده میکنه و دوس داره .
حتی علایق هیراد رو هم میدونم ! از بس از هیراد حرف میزنه . حتی از حالت موهاش هم حرف میزنه :/ از من کسخل تر اونه :))
مثلا میدونم مونا هم عاشق شکلات های فرانسویه , میرم مغازه ی کراشم و برای مونا و جیم جیم و خودم شکلات میخرم .
از هدیه دادن بیشتر از هدیه گرفتن خوشحال میشم .
باید بگم تنهایی بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم سخت تره , نمیدونم با کی باید معاشرت کنم و کسشر بگم .
, حتی یه مگس نر تا شعاع صد کیلومتری من پیدا نمیشه و اوضاع کساده .
یه چند روزی بود میخواستم مخ کراشم رو بزنم و از اونجایی که کراشم مغازه ی شکلات فروشی داشت و شبیه گوریل بود و من تا به حال تجربه ی مخ زنی خارج از بیمارستان نداشتم بلد نبودم .
مثلا یکی توی بیمارستان هست که میدونی بدشم نمیاد , یعنی تو رو نسبتا میشناسه و پاشو میذاره روی دام , اونو میشه یه کاری کرد و مخشو زد , ولی اینکه تو صرفا از قیافه و تیپ یکی خوشت بیاد و یه گپ مختصر بزنی و عاشقش بشی و بخوای بهش نخ بدی خیلی سخت بود برام .
خلاصه بعد از چند روز که بقولیانه و با تیپ داغون و لباس بیمارستان رفتم پیشش , یه شب تیپ زدم و خیلی دلبر رفتم پیشش و دیدم اصلا هیچ چراغ سبزی نشون نمیده .
تصمیم گرفتم نرم دیگه .
اما فرداش رفتم و باهاش صحبت کردم (همون پست کسخلیت) , و بعدش هم فهمیدم متاهله و چقدر پشیمون شدم .
همچنان سینگل میچرخم برای خودم و شنبه هم یه عمل سنگین دارم و فکر نکنم زنده بیام بیرون ! فک کنم بدنم بیشتر از اون چیزی که فکر میکنم ضعیف تره .
اون از ابله مرغون , اینم از الان که ریزش مو شدید گرفتم .
فک کنم بعد از عمل کلا کچل شم .
صدام خوبه و لحنم عالیه .
گاهی اوقات همینجوری یهویی یه خشی چیزی میفته توی صدام و بشدت قشنگ و قند میشه و تا صدام رو صاف نکنم از بین نمیره :))
عاقو دیشب داشتم با دکتر داخلی صحبت میکردم یهو اینجوری شد و تا شعاع صد متری نگاه ها خیره به من شد :))
منم بعد از گفتن دو تا جمله صدام رو صاف کردم و بقیه ناامیدانه به کارشون ادامه دادن .
میدونی اولاش اینجوریه که چهرش جذبت میکنه ، خوش هیکله یا خوشگل یا خوش تیپه .
شایدم جاذبه های جنسیش .
ولی یکم که میگذره چیزی که تو رو جذب میکنه ، دیگه این چیزا نیس .
حسی که کنارش پیدا میکنی ، چیزایی که اون داره .
مثلا لحن صحبت کردنش ، تلفظ کردن یه کلمه خاص ، تیکه کلامش ، غذایی که دوس داره ، چیزایی که دوس داره ، رویاهاش ، فانتزیاش ، کارش ، خرج کردناش ، چیزایی که خاص اون فرده برات مهم میشه ، حسی که کنارش داری .
احساس ارامش میکنی و دلت به دلش بند میشه و دوست داشتنتون فیکس میشه .