هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

کسخلیت

خب عین این کوالا های اسکل رفتم با کراشم صحبت کردم .

رسما رد دادما .

هیچ چراغ سبزی تو حرفاش نبود . 

گفتم یه مدتی نیستم و این حرفا ، اخر حرفام گفتم برم ؟! دارم میرما ! نیستم تا ده روزا !

خندید و دو تا دستاشو رو به روی هم گرفت و گفت اره از کنار برو :))

یهو بارون گرفت ، یه کیت کت برداشتم و حساب کرد و گفتم برم گفت اره از کنار برو خیس نشی :)) به کیت کت فک کن برمیگردی .

دیگه رسما پس از این مکالمه که بهش فهموندم کسخلم ، رامو کشیدم و اومدم بیرون و رفتم سمت ماشینم .

باید بگم عن ترین حس عالم رو دارم .

حس پس زدگی ! همون حسی که بعد از رفتن هشت داشتم .

احساس میکنم قلبم شکست .

خیلی اعصابم خورد شد . چرا منو نخواس ؟! من چه مشکلی دارم ؟ 


جو

نون جو عطری داره که همه مستش میشن.

مخ زنی

خیلی دوس دارم مخ یکیو بزنم :( 

اما نمیشه :(


پاییز

کاش کسی پاییز را سر و ته میکرد 

برگ ها را به درخت میچسباند

تو را به من ! 

تباه ها

خوش به حالتون که خوشگلید تباها 

اینجا بدون هشت

پارسال همین حوالی شایدم دورتر بود که اولین پست هامو در باب آشنایی خودم و هشت نوشتم .

چه روزهای عاشقانه ای ساختیم .

خب ، من پزشک بودم و در حال گذروندن روزهای مزخرف طرحم.

شیفتای بیست و چهار ساعته و گاها هفتاد و دو ساعته داشتم .

نبودم و میگفت من بهت نیاز دارم ، عشق میخواست و دوس داشت از طرف من بهش توجه بشه و دوست داشته بشه .

من ؟! 

میمردم براش... 

کافی بود لب تر کنه .

اونم منو خیلی میخواست ، میگفت هیچ دختری مثل من ندیده .

تا اونجایی که میتونستم ناز میکردم .

خیلی زیاد..میدونستم که نازم خریدار داره .

تصادف کردم و عمل و این داستان ها .

با اینکه سر کار بود مدام پیگیر من بود و لحظه ای نبود بی خبر باشه .

تموم شد و من سرپا شدم .

روزها میگذشت و به ناز کردن هام ادامه میدادم تا اینکه دیگه نشد ، دیگه حرفم خریدار نداشت .

نمیدونم چی شد مغزم یاری نمیکنه ! انگار کل خاطرات بد رو حذف کرده و منم زیاد مایل نیستم یادم بیاد و مقاومت میکنم در برابر یاداوری .

میگفت بسه ناز کردن من حوصله ی این ادا اطواراتو ندارم ، منطقی باش درست صحبت کن بگو چته .

به نظر من خیلی قوی بود .

مرد محکمی بود که میشد بهش تکیه کرد ، حرف زور رو قبوب نمیکرد 

هر کسی زر مفت راجع به من میزد باور نمیکرد و میزد تو دهنش 

متعهد و پایبند بود 

کسی نمیتونس رو مغزش راه بره و مجبورش کنه کاری انجام بده 

حتی منم به ندرت شده بود مغزشو به کار بگیرم و وادارش کنم کاری‌ رو انجام بده .

چون خیلی دیگه منو میخواس دلیلشو بهم میگفت .

میگفت عزیزم به این دلیل و فلان چیز نمیشه این کارو بکنم .

هشت انقدر مرد محکمی بود که میشد شب با خیال راحت توی بغلش با بوی تنش بخوابی و مطمئن باشی نمیذاره اب توی دلت تکون بخوره .

یه بار تصمیم گرفت خیلی روابطمونو خاص و عاشقانه کنه ، اون روز کاملا با همه ی روزا فرق میکرد عاشق تر بود .

اما انقدر من لوس بازی دراوردم و الکی ناز کردم ، دیگه هیچوقت مثل اون روز رفتار نکرد . 

الان که زیر پتوی گرم و نرمم هستم ، روی تختی دراز کشیدم که هیچوقت حاضر نبودم با هشت تقسیمش کنم و بهش میگفتم تو باید روی زمین بخوابی ، رو به روم عروسک هایی رو چیدم که هشت خوشش میومد .

فقط منم و من ... .

بدون هشت ! 

دلم خیلی تنگه برای اون روزا ... .

هشت با اون مغز گُندَش و با اون منطق و فلسفه ی خاصش ، با اون قد بلندش و تیپ دلبرانش مطمئنم هر کسی کنارش باشه رو خوشبخت میکنه .

نمیدونم الان کنار کی خوابیده ، اما مطمئنم اون دختر از همه نظد خوشبختیش تضمینه .

دمش‌ گرم .

حال خوب

یه دختره هست قیافش معمولیه ، مشکیه .

نمکیه .

داشت با این حال و هوای حشری پاییزی ، با گوشیش جلوی پنجره حرف میزد و لبخند میزد مشخص بود خیلی عاشقه .

بعدشم بدو بدو رفت از بیمارستان بیرون و عشقشو دید .

از این حالا ... از این حالای خوب برای همتون میخوام .

پاییز

تو این هوای سگ حشر پاییز ،

الان من باید با یه شرت قرمز و یه سوییشرت طوسی روی تخت نشسته بودم و روزبه هم کنار پنجره اتاق وایساده بود و سیگار میکشید .

تف به این جبر 

تف به این کار 

جوی خواب

- هیچوقت جدا نخواب . حتی اگه دعوامون شد ، کتکت زدم ، قهر بودیم ، بهت توهین کردم ، هیچوقت نذار تنها بخوابیم .

+ غلط میکنی منو بزنی :/ 

- :))) زورم میرسه .


همیشه هم اون بود که جای خوابشو جدا میکرد .

لعنت به تو هشت... .

لعنت به من ، لعنت به هوس ، لعنت به سکس ...

هر سوال یا حرفی که از هشت میزنن ، پرت میشم به مدتی پیش و غرق خاطرات میشم .

انگار چندین و چند سال پیش بود . انقدر غریبن برام

دوووس

دوس دارم یه کاری بکنم . 

یه برنامه ای داشته باشم .

یه کار مفید مثل همین ساخت تم و طراحی .

نمیخوام حوصلم سر بره .

کتاب هم خریدم خوندم دیگه حوصله ندارم , فیلمم دیدم حوصله ندارم .

شما چیکار میکنید ؟ به جز شغلتون چه کارهایی بلدید ؟ چه هنری جز شغلتون دارید و دنبالش میکنید ؟