هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

برگرفته از حرفای یه بنده خدا

اینجا زن باشی باختی 

درستو خوندی دیپلمت که گرفتی باید صبر کنی یکی بیاد بگیرتت میری دانشگاه ولی چشت به دره یکی زنگ این درو بزنه چون اگه کسی نباشه میگن دختره حتما عیب و ایرادی چیزی داشته

حالا یه نره خری هم میاد با عز و التماس میگیره 

باید ببینی حاجی میذاره دستت تو جیب خودت باشه؟ یا میذاره کار کنی

اگه فقط کار برات مهم باشه بعد از چند ماه ساک زدن و انواع اقسام دادن به صد و یک روش سامورایی و گایینی تمام اعضا و جوارح حاجی میذاره خیاطی ادامه بدی تو خونه 

یا اگه روشنفکر باشه بذاره بری توی این آموزشگاه ها

حالا شانس بیاری معلمی ای چیزی خونده باشی بذاره بیرون کار کنی 

تقی به توقی هم میخوره میگه از فردا گوه خوردی بری سرکار بشین تو خونه

بعدشم که چند تا باید بزایی دیگه 

حالا بیرون کار کنی بعد زاییدن میگه بشین بچه هاتو بزرگ کن

اگرم باز با عز و التماس بذاره بری سر کار، شام حاجی که باید سرساعت حاضر باشه بچه هاتم باید از آب و گل دراومده باشن خونه هم مثه دست گل باشه



دنبال چی ای دیگه؟ ریدم به این زندگی دیگه بابا اه.

حالا الانو نگاه نکن یکی دو دهه س خوب شده قبلش همین گوهی بود که گفتم.

هنوزم هست البته 

بگاترینیم البته من که نه

همینجوری مسخره بازی وسط سفارش دادن به اون پیج ارایشیه گفتم پیجتو به چند نفر پیشنهاد دادم به خاطر صداقت کاریت (به خاطر قیمتش بود بابا)

کلی تشکر کرد که دیگه میخواستم اخرش بگم بابا به چهارتا چروکیده پیر پاتال مثه خودم پیجتو معرفی کردم جوون موون نیستن که

حالا مثلا فک کرده شما چروکیده ها چقدر پولدارید و به خودتون میرسید :))

نمیدونه ما صبح به صبح به صورتمون یه آب میزنیم و کل روتین پوستیمون همینه

البته من که نه شما چروکیده ها رو میگم

پیام؟کدوم پیام؟

از ادمای دمدمی مزاج دوری کنید.

پایان پیام

غذای چینی ها

یه سری از ادما بی نهایت دمدمی مزاجن یعنی مثل عن می مونن.

راه

خیلی دوس دارم برم بشینم کنار داییم چایی بریزم براش با هم چایی بخوریم بهش بگم از عشقت برام بگو مهربونه؟ اونم تو رو دوست داره؟

اونم برام تعریف کنه که چقدر دوسش داره و بگه تازه فهمیده معنی عشق چیه.

منم بهش بگم گور بابای اسم و رسم و طایفه و فامیل زنتو طلاق بده و تامام.

برو دنبال عشقت مرد.

تموم کن این زندگی سمی رو.

چاییتو بخور کسخل.

اما متاسفانه همچین ادمی نیستم و ازش خواستم منطقی راه بره‌

ممد

برعکس مهدی ها که آبم باهاشون توی یه جوب نمیره و همیشه میرینیم به همدیگه، عاشق ممدام. ینی اصلا ممدا عالین.


زهر تر از خیانت

من این همه از خیانت گفتم این همه از نفرتم گفتم 

اونوقت دایی عزیز و قشنگم امروز اومد پیشم و ده دقیقه ای درد و دل کرد

حس میکردم الان میترکه از درد و غم، کم مونده بود گریه کنه.

گفت نمیتونم بخدا دیگه نمیتونم ادامه بدم.

از دست زنش به ستوه اومده بود.

متاسفانه خانمش از اون آدماییه که بسیار بسیار شارلاتان و نفهمن و سال های ساله که دایی رو عذاب داده با کارهای بی فکرانه و احمقانه ش.

داییم به معنای واقعی زجر میکشه از دستش و سالهاست دچار طلاق عاطفی هستن اما خانمش دست از اذیت و آزار بر نمیداره، صرفا میخواد لج داییم رو دربیاره.

امروز گفت که خانمی رو در محل کارش دوست داره  و عکسش رو نشون داد و گفت اون خانم هم میدونه که داییم دوسش داره.

به زن داییم هم گفته که من کسی رو دوس دارم و زن داییم هم گفته هرکاری میکنی جهندم فقط توی این خونه نیارش.

انگار خونه خراب شد روی سرم.

بهش گفتم نکنی یه وقت اینکارو، انگار تو چشام خوند که چه غمی پشت خیانته.

گفت که اون خانم پانزدهم آذر مهاجرت میکنه و برای همیشه میره از ایران.

گفتم پس ولش کن، اون که میخواد بره. تو هم الکی زندگیتو جهنم نکن.

هیچی نگفت. 

دختره چقدر خوشگل و زیبا بود.

چه چشم هایی اسماعیل، چه چشم هایی.

غرور

چی میشه که یه نفر این همه بدبختی داره ؟ غرور و همه چیش رو از دست میده؟

احمق

انقدر داد زدم که صدام گرفت

فحش خورم ملسه

مریض که میومد میخواست جراحی بشه چند تا درخواست مشاوره قبل از عمل داشت که برگه ها رو پر میکردم و آزمایش مینوشتم میگفتم برن پذیرش جراحی که پرستار کاراشو انجام بده.

یه دکتر قلب داشتیم هربار کنسل میکرد اومدنش رو و میگفت فردا صبح قبل از عمل میبینمشون

مریض از ساعت هفت ناشتا میومد تا نه کاراش انجام می‌شد می‌شست تا ساعت ده یازده که قلب میگفت نمیام و فردا میام.

نمیدونم چرا مریضا فحشش رو به من میدادن :/