هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

خلوت سازی

نمیدونم اینکه از اخبار ایران ناراحت میشم و میخوام مهاجرت کنم کجاش عجیبه؟! ربط دادن گوز به شقیقه س؟ 

خلوت سازی

دیروز داشتم از مشکلات حواس پرتی و مهاجرت میگفتم که بهم گفت چه ذهن شلوغی داری.

اول فکر کردم که مشکلات ای دی اچ دی و بیش فعالیه و داشتم ازش میپرسیدم گفت به تشخیص کار نداشته باش مشکلات بگو 

گفتم ذهنم مشغوله نمیتونم بیشتر از یه دقیقه به چیزی گوش بدم حواسم راحت پرت میشه 

ازم چند تا سوال پرسید که آیا فکر میکنی نیروی برتری داری؟ گفتم نه

گفت ادم پرخاشگری هستی گفتم نه

گفت آیا ادمی هستی که منظمی؟ گفتم توی ذهنم اره ولی انجامش نمیدم 

گفتم هیپر اکتیوم 

گفت کسی توی خانوادتون بیماری روان داره؟ گفتم فلانی اره 

گفت که آینده و برنامه ای داری گفتم مهاجرت 

گفت ادم خوشحال یا ناراحتی گفتم بستگی به شرایط داره و مثلا به کشور فکر میکنم میبینم ادم ناامید میشه باید مهاجرت کنم

گفت صداهای ذهنت زیاده ذهنتو باید آروم کنی فلان دارو و فلان دارو رو بخور.

اخرش یه چیزی گفت خوشم نیومد و به فکر فرو برد

گفت پیچیده تر از این حرفاست که فکر میکنی.

یه حس درد لاعلاج بهم دست داد :( 

.

صداهای توی مغزم خیلی زیادن. دیر یا زود به چیزی که ازش میترسم مبتلا میشم.

سلف

داشتم گوه زیادی میخوردم راجع به مهاجرت کردن که خدا رو شکر قیمت امتحان آیلتس رو دیدم.

پونزده تومن؟! خداییش زیاده.

تازه هدفم سلف استادی بود.

جاست

من عکسایی که روی اکانتم میذارم فیکه دوستان، عکس هری استایلز و نمیشناسید به من ارتباطی نداره خدایی :/

گولاخ

یکی داشت خیلی سخت ورزش میکرد جوری که داشت پدر خودشو درمیاورد.

مربی بهش گفت کی قلب تو رو شکسته؟

بعد ازش میپرسن چه ربطی داره میگه اکثر کسایی که اینجوری ورزش میکنن عشقشون رو از دست دادن.

فکت علمی هم داره 

بعضی‌ها بعد از بریک‌آپ مقصر رو پارتنرشون می‌دونن. ولی عده‌ای به خودشون نگاه میکنن ببینن چه ضعفهایی داشتن که باعث شد طرف دیگه نخوادشون.

گروه دوم کسایی هستن که خودشون رو کافی نمیدونن و فکر میکنن کمبودی دارن که پارتنرشون ولشون کرده و سعی بر جبران دارن.

خلاصه انگیزه خواستید فقط بریک آپ! شکست عشقی بخورید و گولاخ بشید.

تنهایی

پسرررر من چقدر تنهام!

الان همه نشستن پچ پچ میکنن من یه گوشه کز کردم برای خودم

اوشین

پشماااااااام! اوشین کارگر جنسی بووود؟ جدییی؟

باباش مرد

دیشب همش به فکر باباش بودم.

به اینکه چه حسی داره، حتما قفسه سینه ش خسته شده. داره زجر تنفسی میکشه.

اینکه میگفت قفسه سینه م داره میترکه. به ترسیدنش. 

به پسر خوشتیپه که الان چه حسی داره؟

به داداشش که خوشتیپ تر از خودشه فکر میکنم که چقدر داره گریه میکنه.

حتما خیلی ناراحته.

عذاب وجدان داره که باباشو راه برد.

نباید راه میبردش.قلبش نمیکشید.

به فشار اکسیژن که خیلی کم بود.

به ماسک رزرو بگی که زده بود.


فوت

پدرش فوت شد.