هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هات باش جوجو

*ببخشید که پستم زیادی بی ادبیه :)) *

 

ادامه مطلب ...

امیدوار

عامو یه پزشک اورژانس دیوث داریم که اصلا میره اورژانس که با پرستارای اورژانس حال کنه :))

دوستم میگه هرچند وقت با یکی میریزه روی هم حال و هولشو میکنه و میره :)) بزرگوار چند باری گفته پرستارای اورژانس خیلی خوشگلن (خدایی هم چند تاشون همه چی تمومن)

این دخترای پرستاری بعضیاشون خیلی خنگن ! وقتیم که دانشگاه بودن پسرای پزشکی ترتیب دخترای پرستاری رو میدادن (اکثرا بومی اینجا نبودن)×. این خنگام فک میکردن اخرش اینا رو میگیرن :)) خب احمق گرفته کردتت چطوری بیاد تو رو بگیره . یه یکی دو سالی باهاشون مشغول بودن و ور میرفتن ، میرفتن سراغ بعدی :/

این خنگولا هم امییییدوااااار میرفتن به پزشکی بعدی میدادن :))


*گفتم بعضی از پرستارا که امیدوارن شوهر پزشک گیرشون بیاد.

همشون اینجوری نیستن . 



اوووووف

من همونم که وقتی همه میگن اووووووف این دختره خیلی سنگین و با شخصیت و فلانه ، دوستام میزنن زیر خنده میگن کییییییی ایییییین ؟!  :/ 

پته روی آب

یه سری کلمات کلیدی توی ذهنش داره.

هرموقع میخواستم شیطونی کنم یا حوصلم سر میرفت ، شروع میکردم به پسورد ، پیج ، وب ، ... . پیدا کردن .

کلمات کلیدی رو که بلد بودم رو میزدم ، ترکیب میکردم ، میساختم تا پسوردشو پیدا میکردم .

 

ادامه مطلب ...

هولناک

چه زود تموم شد :(

البته ما انقدر ریخت همو دیدیم دیگه داره حالمون بهم میخوره از هم ! فک کنم قرار بعدیمون یه ماه دیگه باشه .

چقدر ازدواج وحشتناکه ! یه لندهور میاد خونتون دیگه هیچوقت نمیره تازه باید بهش سرویسم بدی ! جلوش غذا هم بذاری که با قدرت و نیروی بیشتری بتونه امر سرویس دهی رو انجام بده ! 

:/

ما هم فردا جول و پلاسمونو جمع میکنیم میریم خونه ی خودمون اماده شیم واسه پاویون جدید 

افق

خیلی دوس دارم برم بهش بگم عزیزم چقدر دروغ میگی ؟! خسته شدم دیگه انقدر به دروغات گوش دادم !  

و گفتم ! و گفت چی میگی ؟! 

و گفتم بای و برای همیشه در افق رو به جلوم محو شدم .

خاعک

چی شد که فکر کردیم پدر مادر هامونو بذاریم خانه ی سالمندان

خوشبخت تریم ؟! 

اونم پدر و مادری که از پس کارهای شخصی خودشون برمیان ! 

به خاطر پول ؟! ارث ؟! به خاطر چی ؟! 

مادرش هیچ مشکلی نداره ها گذاشتش خانه ی سالمندان که از صبح تا شب روی یه تخت سر کنه ... .

این چیزا دل ادمو به درد میاره .

خیلی مسخره س ! 


بِمنت لطفا

انقدر بدم میاد وقتی دعوا میکنم نمیاد منت کشی :/ اه .

واقعا متاسفم برای ننش

دوستام پیام دادن شام برم پیششون ، بهش میگم و میرم .

کلی خوش میگذره ^_^ 

وسطاش کلی زنگ میزنه و اس میده کی میای :( بهش میگم دو دقیقه س اومدماااااا پیش دوستامم چته انقدر زنگ میزنی و اس میدی ؟! 

میگه کی میای ؟! 

میگم نمیدونم .

یازده و نیم با کلی بهانه گیری عاقا میرسم خونه .

کلی غر میزنه و تا میام یه حرفی بزنم مثه سگ آقای پتیبل پاچه میگیره :| 

میگم چته ؟! میگه نمیدونم رو اعصابمی .

منم میگم اوکی و میرم بخوابم ( اصولا از دعوا همیشه فراریم و اگر بحثی پیش بیاد لفظا اصلا بلد نیستم جوابشو بدم و هرچی هم طرف مقابل بگه ذره ای خونم به جوش نمیاد و عصبی نمیشم :| انگار برام مهم نیست دیگه شایدم اعصابشو ندارم البته این خصلت در اینجا به نفعمه چون اگه توی بحثا جوابشو بدم بدتر میشه ولی وقتی سکوت میکنم خیلی نادم و پشیمان میاد منت کشی)

میرم روی تختش دراز میکشم با گوشیم ور میرم میاد میگه بیداری یا میخوای بخوابی ؟ میگم میخوام بخوابم .

میگه اوکی و میره کاراشو انجام بده .

اصلا باید انگار از دماغ ادم دربیاره تا کرم درونش بخوابه  :/ 

ننه

عجیب خوابمون میومد هر دو :( ولی به زور بیدار شدیم و اومدیم خونه ی عمه جانش .

مامانش و باباش هم که خارجن الکی میگن هوا فلان بود :/ 

شیم آن یو ننه جان :/ من هیچوقت نشده صداش کنم ولی اگرم بخوام نمیگم مامان :/

بهش میگم Hey You ;)