هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

جوگول باشیم

چرا بعضیا دقیقا همه چی تمومن ؟! 

بعد میگن هرکسی یه عیبی داره این افراد عیبشون خلاصه میشه توی اینکه یه خال ریز خیلی کوچولو و میکروسکوپی روی گونه ی راستشون دارن ، یا لپشون حفره ی عمیقی داره ! 

بعد ما عیبمون اینه که چشامون بالا پایینه ، دهنمون جای ابرومونه ، قدمون نصفش زیر زمینه  :| 


عشق چیست

عشق یعنی صدای فنر های تخت :))

بازم براتون از عشق میگم

زیر سقف + آشپزخانه

کاری که برخلاف میلم باشه و ازم بخواد رو میگم اوکی و خودم رو توی مضیقه قرار میدم 

کاری که خلاف میلش باشه و ازش بخوام رو میگه نه .

:| 

راست میگن زیر یه سقف بودن خیلی چیز ها رو برملا میکنه



مرسی دوستان با اعتماد به نفسی که بهم دادید ، بهش گفتم نه . اونم چند بار گفت منم گفتم نه گفت باشه ! فکر نمیکردم انقدر راحت باشه .

قرار شده شب با هم آشپزی کنیم ^_^ به قول هشت (به پیشنهاد پریسا وقتی اسم خودم هفته اسم آقامونو میذاریم هشت :)) ینی انقدر سخت بود برام نمیدونستم چطوری اسمشو بنویسم :)) پریسا جان ان شاء الله خداوند شما را با مادرشوهرت در بهشت مهشور کند ) ما چرا انقدر توی آشپزخونه ایم ؟! :)) والا به خدا .

مسیرمون معلومه مبل جلوی تی وی ، آشپزخونه ، تخت خوابش :))

گفت اشپزی کنیم بعد بریم فیلم ببینیم یا یکم بازی کنیم بعدش منو گول بزنه :)) منم قول دادم حتی اگه خیلی ضایع بازی دراورد هم گول بخورم ^_^ 

مضاربه

رفتیم خیلی شیک بیرون و برگشتیم .

گفت میخواد یه چیزی بگه ، میخواد پولش رو در یه مضاربه سرمایه گذاری کنه .

یکم حرف زدیم و غذا خوردیم .

دوس داره محل کارش رو تغییر بده . 

دوس داره بره دانشگاه و تدریس کنه خیلی هم بهش میاد .

فقط یکم از اینکه با منه پشیمونه !! میگفت کاش اول این کارایی که دوس داره رو انجام میداد و بعد ازدواج میکرد .

میگفت ریسکه و شاید کل سرمایش بره . 

گفتم یه مقداریشو سرمایه گذاری کن گفت به درد نمیخوره اینجوری اگه سود کلان میخوای باید ریسک کرد .

منم گفتم که کلا با ریسک موافقم حتی اگه همه چیمو ببازم .

اونم گفت نه در این حد ولی خب محتاطه .

اینجوری که من اینو شناختم اصلا از این ریسکا نمیکنه .

ننش اینا

مامانش زنگولید تصویری حرفیدیم گفت که شاید از اونور برن کشورای همسایه :|| 

منم گفتم بسلامتی من از شنبه شیفتم باید برم بیمارستان (پاشو بیا پسرتو جمع کن) و میرم  ببخشید خونتون تلپیم .

گفت خوب کاری کردی اومدی نذاشتی دوستش بمونه . 

گفتم والا پسرت رفیق باز نیس همین یکی دو تا دوستم بیشتر نداره دوستشم که خیلی اقاس .

گفت اره دوستاش خوبن .

یکم حرفولید و گفت اینجا کلا خیسی :)) بری حمام نری حمام کلا خیس آبی :)) موهات لخت باشه فر میخوره . هیچی نمیشه خشک کرد اینجا همش خمیر میشه :)) میگفت اجیلا و سوهانی که برده شبیه یه تیکه خمیر خیس شدن که چسبیدن به بغلیاشون :)) 

دیگه از هر دری حرف زدیم .

گفت تک بچه بودن خوب نیس الان ببین بچه دار شین بچم عمو نداره . میخواستم بگم جواب کم کاری شما ها رو هم من باید بدم ؟! 

یکم در مورد نامرتب شدن پریود و ایناش حرف زد ینی هزار تا تیکه توی ذهنم اومد بگماااااا نگفتم منم نمیتونستم بگم اوه اوه خراب کاری نکرده باشی که لو داد دو سال پیش حامله شده انداخته بچه رو :)) ماشالا به این دوام و قوام پدر جان :))

گفت ناهار چی دارین گفتم هیچی میریم بیرون .

که گفت فلان جا و فلان جا غذاش خوبن منم تایید کردم گفتم اره خوبن .

کلا خیلی زن خوبیه و واقعا اوکی از هر لحاظ . 

خیلی خوشش اومد جونگولیم و گفت بد نگذره به شازده :))

مادرشوهر باید مثه این اهل دل باشه :)) البته هشتاد و پنج بودنشم تاثیر به سزایی داره در اینکه من بهش علاقمندم :)) اهل دلاش میدونن .

پ.ن:

خنگ بازی درنیارید دوباره :/ اینجوری که نوشتم باهاش حرف نزدم فقط مفهومو رسوندم .


میخوام تشکر کنم از یه سری از دوستام . 

مثل پریسای خوبم، تیلوی مهربونم که بهم کمک میکنن . مرسی که هستید :*

بقیه هم با اسمای ناشناس بهم کمک میکنن نمیشناسید بگم :))

میترسن ترور شن :)) ناموسن فک کردید من میام دنبال هویت شخصی شما میگردم ؟! 

عدد مقدس

بازدید وبم شده هشتاد و پنج هشتاد و پنج :))

توفیق اجباری

ببین من نمیخوام اینجوری باشما ولی بهم ثابت شده وقتی کم محلی میکنم شدید تر میاد سمتم .

من به ظاهرم خیلی اهمیت میدم ، حتی وقتی خونه هستم لباس هام رو ست انتخاب میکنم . روی روحیه م خیلی تاثیر داره و اصلا نمیتونم ژولی پولی لباس بپوشم ، حالا هم که به تازگی مزدوج شدم این موضوع شدت پیدا کرده ، آرایش و سشوار موهام هم اضافه شده .

و یه احساس قدرت خاصی بهم دست میده وقتی با این تیپ و ظاهر بهش کم محلی میکنم :)) عاقا آی حال میده آی حال میده :))

میدونم آدما به خاطر همین توجه کردناس که کوپل میشن و وارد رابطه میشن و اوج بیشعوریه کم محلی کردن ، ولی وقتی من با این روش توجه و عشق بیشتری دریافت میکنم ، چرا این کارو نکنم ؟! 


از دل برود هرآنکه از دیده برفت

با یکی از دوستام یه کپ و گفت کوچک داشتیم و توصیه ی شدیدی کرد برگردم خونه و کنارش نمونم .

بهش گفتم این بنده خدا دو هفته یه بار یا هفته ای یه بار منو میبینه و خودشو با شیفتام وفق میده .

الان یه هفته پیشش بودم فک کنم تا دو هفته نشه پیش هم باشیم .

یه عادت بدی که داریم اینه که تا وقتی پیش همیم خوبیم دلمون برای هم تنگ میشه ولی وقتی یه هفته میشه دو هفته انچنان پیگیر هم نیستیم کامل منو یادش میره :(۴

خب من شیفتم اون چرا نیست ؟! 

این خیلی ناراحتم میکنه ... .

آلارم گوشی

با صدای الارم گوشی بیدار نمیشه ، حتما باید بری و صداش بزنی.

منم که از این ادمام که شور همه چیو دربیارم با بوس و قرتی بازی بیدارش میکنم (نچسبم خودتونید) .

داشت یه اهنگ برای الارمش انتخاب میکرد گفت کدومو دوس داری بذارم برات ؟! :))

گفتم وا هرکدوم که خودت میخوای . 

گفت اخرش که تو باید بیدار شی الارم گوشی رو خاموش کنی بیای منو بیدار کنی :)) هر کدومو دوس داری بگو بذارم :))

گفتم نمیخواد تو الارم بذاری خودم میذارم :))



پاییز دوست داشتنی

پازل هزار تکمو اوردم و روی میز پخش و پلا کردم :)) 

اتاقش شبیه یه لونه ی کوچولوی گرم و نرم شده ، هم به خاطر آفتاب پاییزی که از پنجره اتاقش میفته روی کاغذ دیواری خوشگلش ، هم به خاطر بخاری نقلی دوست داشتنیش که حسابی اتاق رو گرم کرده .

دیشب سردم شده بود بلند شدم و رفتم یه لباس بافتنی پوشیدم و با هم رفتیم یه لحاف خیلی بزرگ و سنگین دونه اناری  از کمد دیواریشون اوردیم و دو تایی رفتیم زیرش مچاله شدیم و چراغ ها رو خاموش کردیم و آباژورش رو روشن کردیم و کتاب خوندیم و چای داغ خوردیم با میوه های چیپسی خشک شده .

و بعد حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم تا از خستگی بیهوش شد .