هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

خونه خالی

بزرگترین درد اینه مکان داشته باشی نتونی ازش استفاده کنی :))

ناموسن خونه به اون بزرگی الان خالی افتاده :))


باشی و نباشم

اینجوری شده که هر وقت هشت هست من نیستم و برعکس .

خستم از این همه شیفت دادن ها :( خیلی خیلی خیلی زیاد :( 


توقع

هشت میگه من اولویت اولیتم ؟

میگم اره . 

میگه پس چرا الویت اولت نیستم ؟

میگم چون پرتوقعی . 


هشت

یه نفر پرسیده اگر یه روز اتفاقی هشت گوشیتو برداره و وبتو ببینه چیکار میکنی ؟

شکر خدا میکنم !! خیلی هم دلش بخواد از مامانش تعریف کردم (گفتم هشتاد و پنجه) از خودشم چیز بدی نگفتم یکم اخلاق گندشو گفتم بهتر ! یکم بخونه خودشو تغییر بده .

یه مَرد یه دوست خوب

حسی که من به تراویس دارم مثل حس یه دختر بچه ی پنج ساله س که تا ژان والژان رو میبینه میدوئه طرفش و بغلش میکنه و از گردنش آویزون میشه و براش کل اتفاقات اون روزو تعریف میکنه مثل افتادن ابنبات پرتقالیش توی جوب آب یا مثلا دعوا کردنش با پسرای کوچه :/


*گفتم در جریان باشید .

*ادبیاتمون کاملا معمولی مثل وقتی که اینجا مینویسم البته بدون بی ادبی .

*به صداقت همون بچه ی پنج ساله.

*دوستای خیلی خوب خانم هم دارم .

مُد

یکی از بچه ها که چند ماهی هست عقد کرده ، شوهرش به فاصله کمی یکی دیگه رو صیغه کرده .

ما فقط میشناسیمش و اونقدرا باهاش اوکی نیستیم .

دختره خبر نداره . 

این دوست دیوونمون (روی هومن کراش داشت) میگفت من میرم جلوش میشینم با انگشتام دو رو نشون میدم میگم دو دو :))



*مد شده دخترای قد بلند با پسرای قد کوتاه ازدواج کنن ؟! 

دختره یک و هفتاده با پسره هم قده !! 

البته من جزو اون دسته از ادمام که میگم گور بابای این چیزا و دختر و پسر همو میخوان به بقیه هیچ ربطی نداره.

کیس چویس

چرا بچه ها میگن شوهر فلانی خیلی چویسه ؟! (برگزیده ، منتخب) وقتی میخوان بگن فلانی خیلی خوبه و خیلی اوکیه میگن چویسه.

چرا نمیگن هشت چویسه ؟! 

فلانی که شوهرش پرستاره :( حالا درسته ورزشکار بوده و کشتی گیر حرفه ای بوده ، مودب و مظلوم و سر به زیر و خوشگله :(

ولی خب هشت خیلی شغلش بهتر و بالاتره و بدنسازی میره و خوشگل تره و خیلی خیلی خیلی خوشتیپ تره قدش بلند تره چرا نمیگن هشت چویسه ؟! چون باهاش برخورد نداشتن ؟! 

:( خب منم دلم میخواد بگن شوهر فلانی خیلییییییی اوکیه :( 

اخه متوجه نمیشم هشت که همه جوره از اون بهتره :(

شاید چون با من لجن نگفتن :( چون از من خوششون نمیاد :(

اصن شاید مخصوصا اینجوری گفتن با اون لحنشون :( 


*یکی از بچه ها یه جوری با حسرت گفت خوش به حال فلانی که اونو داره و آه کشید قشنگ معلوم بود تو کف پسرس :/ 


پرستیژناک

میدونم خیلی لوسه ها ، ولی وقتی میگم واااایییی چقدر از فلانی خوشم میاد خیلی با پرستیژه یا مثلا خیلی نفسه خیلی دوسش دارم ، (درباره اساتیدم به کار میبرم چه خانم چه اقا) هشت خیلی جدی میگه تو باید فقط منو دوست داشته باشی ، فقط من نفستم. باشه تو خوبی :/ 

شیطونی

واااااییییی عاشق این حرکت بی شعورانه شدم :))

وقتی یه مهمونی خودجوش خودشو دعوت میکنه خونه ی ننه ی هشت و من اصلا ازش خوشم نمیاد و اون روز جمعس و هشت خونه ست ، میریم توی اتاق هشت در اتاق رو میبندیم و تا جایی که ازم بربیاد که برمیاد و حتی بیشتر هم برمیاد هشت رو تحریک و تشویق میکنم برای شیطونی .

عاقا یه حالی میده یه حالی میده که نگو و نپرس !

فکر کن مهمونش بدونه منم خونشونم ولی نه بذارم هشت بره از اتاق بیرون و نه خودم برم :))