هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

بسم الله الرحمن الرحیم 

به امید یه روز خیلی خیلی خوب :)


*همایش 

خرس گریزلی کی بودم من ؟

اومده میگه عزیزم فکر نمیکنی علت دعواهامون اینه که ما از هم انقدر دوریم ؟! هشت خونت میاد پایین اینجوری میشه !!

باشه تو خوبی :/ 

سرم گیج میره و دلم میخواد حسابی بخوابم هشت رو راضی کنم بریم بخوابیم :( مثه خرس میخوابم :(

وای وای وای وای چقدر روزا کوتاه شدن لامصبا .

قرص یاز

این پست اختصاصی یک دوست خیلی خیلی عزیزیه که نه وب داره نه ایمیل .

مشکلی نیست عزیزم حق با دکتر داروخانست .

شنیدی میگن میکوبه از نو میسازه ؟! یه چیزی تو همین مایه هاست . نگران نباش خودش درست میکنه .

....

همون دوستم که مدتی عاشق هومن بود لپتاپم دستش بود گشت و گشت و گشت و گشت و اینقدر سوراخ سمبه های هاردمو گشت تا یه عکس از دوست پسر سابقم پیدا کرد .

نمیدونم چرا اصلا توی لپتاپم عکسشو داشتم !

انقدر به من سرکوفت زد میگفت این پسره چقدر خوشتیپه چقدر خوشگله چقدر معرکس خاک بر سرت ، فازت چی بود رفتی زن هشت شدی ؟! 

دوست پسر سابق بور و چشم رنگی بود و قد فوق العاده بلند ، دوست منم عاشق یه همچین کیسیه .

خوشم نمیاد مقایسشون کنم ولی اگه نگم فک میکنید هشت داغونه .

هشت چشم و ابروش مثل اون بور نیست .

ناراحت شدم راجع به هشت اینجوری گفت . والا هشت چشمای درشتی داره و خوشگله . لبای خیلی قشنگی داره . قدش مثل اون بلند نیست ولی قد بلنده .هیکل خیلی اوکی ای داره .

اصلا نشده بخوام یا حتی فکرش از ذهنم رد بشه که من دوس پسرمو میخوام یا دوس دارم یا حتی مقایسشون کنم توی ذهنم یا  حسرت بخورم یا هرچی!! دلیلی نداره ! 

من انتخابم هشت بوده و خودم انتخاب کردم چه خوب چه بد ، همسرمه و به خودم اجازه نمیدم به مرد دیگه ای فکر کنم .


خواب

تا الان خواب بودم :|||| یعنی انقدر بیخوابی کشیدم :/

کنار هم نشستیم و مبهوتیم از این همه خواب :/ 

لازانیا

هشت میگه ، هفت دلم دستپخت تو رو میخواد :( چقدر غذای بیرون بخورم :(

خیلی عجیب و غریب جور شد که آف شم و عاقا به حاجت شکمش برسه و من منم به تقاضای بغلم .

دیگه خلاصه یکم خرت و پرت خریدم یه غذای فست فودی و فینگر فودی درست کنم ، شایدم لازانیا درست کنم چون تقریبا تمام مواد اولیشو خریدم به جز لازانیای نیم پز ، البته الان که لازانیا یادم اومد یادم باشه مایع ماکارونی هم بخرم کارم سریعتر پیش بره .

البته هنوز نرسیده و تا ساعت سه وقت دارم .


ترس

وقتایی که ناراحتم ، دپم یا ترسیدم زنگ میزنم به هشت .

بعد که گوشیو برداره میگه جانم .

منم سلام میکنم و ازش میپرسم که حالش خوبه یا نه .

اونم وقتی جواب داد میپرسه چیزی شده ؟

اگر ترسیده باشم میگم ترسیدم ، اگر دپ باشم چیزی نمیگم .

خودش متوجه میشه .

اگر ترسیده باشم بهم میگه تمام لامپ ها رو روشن کنم ، صدای موزیک رو زیاد کنم و تلویزیون رو روشن کنم و صداشو زیاد کنم و در ها رو قفل کنم و براش از اون ساندویچ های ژامبون و پنیر معروفم درست کنم و وقتی برسه بغلم میکنه و دیگه نمیترسم.

گاهی اوقات که ترسیدم دو یا سه ساعت مونده تا کارش تموم شه و بیاد . 

چون سه ساعت خیلی وقت زیادیه تا برسه سعی میکنه یه ربع یه بار یا اگر سرش خیلی شلوغ باشه نیم ساعت یه بار بهم زنگ میزنه و بهم بگه نترسم و خودشو میرسونه .

اگر هم دپ بوده باشم ، یکم حرف میزنیم و میگه که من هشت خونم اومده پایین .

سینگل جیگولا

"خدایا به ما سینگلات یه حال اساسی بده ، یه عشق واقعی یه شاهزاده با اسب سفید ، یکی که بهترین سهم از زندگیمون باشه و خوشبختی رو با پوست و گوشتمون حس کنیم"


یه دعای خوشگل واسه همه سینگلای خوشگلم :*

جیگیلی

داره نقشه میکشه برای دکوراسیون اتاقش .

همینجوری داشت میگفت و میگفت و میگفت دید من خیلی ساکتم ، نه توی حرفش میپرم نه ذوق میکنم نه بهش میگم فلان کارو کن ، یکم متعجب شد بعد گفت خب نظرت چیه ؟

گفتم هرطور خودت میدونی .

گفت ای باااباااا چته باز ؟! 

گفتم وا چیزیم نیست ، اتاق خودته هرجور خودت میدونی .

گفت باشه و خداحافظی کردیم .


امروز اومدم حرف بزنم با هومن چند بار ، بلند صداش زدم بعد گفت آروم تر ، چرا انقدر داد میزنی ؟! 

میخواستم بزنمش ! یه جوری رفتار میکنه انگار من دوس دخترشم !! نفهم دارم باهات حرف میزنم این ادا ها چیه .

گرسنمه :(

اگه یه یار خوشجل موشجل خوش اخلاق و گوگولی و همه چی تموم دارید قدرشو بدونید حیفه .

نادیا هم خوبه ، چیکار کنه دیگه دوس پسرش ازدواج کرده رفته . هرچی کمتر اهمیت بده هم جنبه ی ظاهری و عمومیش حفظ میشه هم برای خودش بهتره .