هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

خجلیت

بهش گفتم خیلی جلوی مامانم اینا خجالت کشیدم که شب یلدا به روی خودتم نیاوردی . گفت چیکار باید میکردم مگه ؟ 

گفتم باید این کارارو میکردی . گفت وا من از این چیزا سر در نمیارم مامانمم که لاهیجانه .

گفتم خب باید به فکر میبود .

گفت باید بهم میگفتی . 

گفتم اصلا از مامانت انتظار نمیرفت یادش بره .

گفت نه اون بنده خدا از من پرسید یه همچین چیزایی من گفتم نمیدونم یا نه .

خلاصه یه جو شرمساری براش درست کردم بره حال کنه با خودش . 

والا ! حالا ما رسم نداشته باشیم دلیل نمیشه خجل نگرده .

تهوع

دوستانه برخورد نکردم . حتی اصرار داشتم بره همونجایی که تا الان بوده ، یه جورایی خنثی بودم که اومد . ینی ذوق نداشتم . دروغ گفتم کلی خوشحال شدم :)) اما خب الان خنثام .

هعی . 

 حالمم خوب نیست حالت تهوع دارم . نمیتونم اروم بشینم . 


*برای کنترل حالت تهوع ادامس یا خرده های یخ بخورید ، غذا یا مایعات ولرم و شیرین نخورید باعث میشه تهوعتون رو تحریک کنه. 


کیک شکلاتی

زنگ زد ، گفت معذرت خواهی کن ببخشمت !

گفت دلش تنگ شده برام ! 

گفتم که دل من تنگ نشده براش ، اونم گفت تو که ادم نیستی .

چرت و پرت گفتیم ، از همون چرت و پرت هایی (یه پست در مورد چرت و پرت هامون نوشته بودم) که تا صبح هم میتونیم ادامه بدیم و خسته نشیم .

حتی دلیل رفتنشم یادش نبود !! 

خانوادش همون موقعی که رفت ، رفتن لاهیجان .


من ازت خوشم اومده عشقم

اون شبی که زلزله اومد ، من خیلی راحت گرفتم خوابیدم . 

دیگه مرگ دست خداست ، خیلی خسته بودم .

صبح ساعت هشت بیدار شدم دیدم یکی ساعت سه نصف شب پی ام داده شاید تا صبح زنده نمونم خیلی ازت خوشم اومده مهرت به دلم نشسته !!

منم گفتم شما ؟! گفت زنده موندم که .

منم زدم بلاکش کردم ، از لحن لوسش هم مشخص بود یکی از بچه هاس داره مسخره بازی درمیاره ! بر فرض هم که پسر بوده باشه خب چیکار کنم که خوشت اومده ؟! دیگه ما این شکلی ایم ! همه از ما خوششون میاد جز اون که باید ... .

که خبر مرگش معلوم نیس کدوم گوریه با اون چس دون برقیش که نمیدونم چرا نمیسووووزه ! 

جان ای دل ای دل ای دل

اینجوری نیست که بگم ما رسم داریم حتما حتما شب یلدا برای تازه عروس چیزی ببریم یا بیارن .

بعضی ها میبرن بعضی ها میارن ، بیشتر انگار تابع طرف مقابلن که رسم داشته باشن یا نه .

فکر نمیکنم خانواده ی هشت هم از این رسومات داشته باشن .

اما خب شب یلدا رو که حداقلش باید کنار هم باشن یا حداقلش اولین یلدا رو برای هم هدیه بخرن .

نه اینکه یه ویدئو بذارن پیج اینستا بدون تگ کردن فقط جهت شک نکردن بقیه .

دیگه نمیتونم مامانم رو متقاعد کنم زنگ نزنه ، یعنی اصلا دیگه نمیتونم مقاومت کنم ، خودش گفت تا همینجا هم که به حرف من گوش داده کافیه .

فعلا اخرین تلاشم این بوده که اگر دعوت نکردن منو امروز برای ناهار یا شام زنگ بزنه .

ولی درست نیست ... . خودش اینکارو کرده خودش رفته پشت سرشم نگاه نکرده ، خانواده ی اون هستن که باید نگران باشن .

نکنه فکر کردن فوقش این نشد یکی دیگه ؟!