هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

مولانا

تو هر صبح جهان را ، نور بخشی .


:))))

رفتم کامنتاتونو لایک زدم تباها :)))

لاک صورتی

امروز مُراد و عبدی با هم بودن :) 

همون که براش میخوند : مُراد مُراد مُرادِ من :)))

مراد یه لاک صورتی زده بود :)) 

مُرادت عروس نشه عبدی ! دست بجنبون .

حسود

انقدری که من لذت میبرم از حسادت بقیه به خودم ، از خوردن پیتزا با سس سیر لذت نمیبرم :))

عملی

بهش میگم پرستارت کیه ؟ برو از پرستارت بپرس .

میگه اون دختر دماغ عملیه :))))))

خانواده

نزدیک اموزشگاه لهو و لعب خورشید وایساده بودم ، یه پژو نگه داشت و خانومش و دخترشو پیاده کرد .

هر دو چادری بودن .

خانومه مشغول صحبت کردن با همسرش که توی ماشین بود شد .

دختره هم چادرشو کشید توی صورتش و سه ساعت مشغول بود اون زیر .

گفتم دمش گرم بابا داره شالشو درست میکنه ، چقدر این شال درست کردن خودش سخته دیگه ببین درست کردنش زیر چادر چقدر زجر اوره و حرص میده ادمو .

کلی غصه خوردم و آه از نهادم برخاست .

پژو که رفت دختره چادرش کشید عقب ، دیدیم به به زلف پریشان مده بر باد ندهی بربادم ! 

تا دم در اموزشگاه رفت چادرشو برداشت گذاشت توی کوله ش :/ 

خیلی خوشگل موشگل و جیگول میگول رفت تو :/ 

چقدر این حس بده ! به اجبار به قوانین خامواده پایبند باشی :( 

همه درگیرش بودیم .

فروشنده

حموم بودم ، زنگ زد (بله من در حمام هم گوشیمو میبرم چون توی خونه تنهام و هیچکس نیس ! و دلم نمیخواد کسی که  به گوشیم زنگ میزنه و من جواب ندادم نگرانم بشه :/ ) 

گفت لوله کش میاد درو باز نکن . 

میگم چرا ؟! 

میگه میاد میکنت :)))))

هر گوهی میخورم میگه فیلم فروشنده یادت نره :))))) 


هنوز حالم جا نیومده ، هنوز حالم بده .

بد

گفت محیا حالم خیلی بده . (سابقه بیماری قلبی داره)

گفتم کجایی ؟ 

گفت فلان جا و گفتم باشه و اومدم دنبالت .

وسط راه خلاف کردم و پلیس جلومو گرفت خدا رو شکر اتیکت روی مقنعه م بود .

تا گفتم پزشک فلان بیمارستانم و اتیکتمو دید ، جریمه رو بیشتر نوشت .

:( 

تازه میخواس ماشینو بخوابونه انقدر قسم و آیه خوردم که خدا میدونه نزدیک بود گریم بگیره .

بدو بدو رسیدم و دیدم حالش خوبه .

انقدر زدمش و گریه کردم نفسم بالا نمیومد .

خیلی حالم بد شد و بدم اومد .

همون موقع سریع سوار شدم و اومدم خونه .

هنوزم باورم نمیشه :( 

رو به زوال

سقوط آزاد !