هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

وقتی از قیمتا خبر نداری و پول کنار میذاری

میخواد برای خودش  سیستم خوب بگیره میگم کامپیوتر بخر لپتاپ نگیر .

میگه اره منم از لپتاپ خوشم نمیاد ولی خونه ای که دیدم جا برای کامپیوتر نداره .

میگم مگه چند متره ؟

میگه صد و بیست متر .

بعد میگه هفت حالا نمیشه خونمون فلان جا باشه ؟! خونه ی بزرگتر دوس نداری ؟ 

میگم نمیدونم تو چی ؟

میگه من هرجایی که تو باشی رو دوست دارم :* 


*خلاصه که امیدوارم بره یه لپتاپی چیزی واسه خودش بگیره .

هزینه ای که گذاشته برای خرید لپتاپ یا یه سیستم خوب پونصد هزار تومنه :))))) 


پ.ن:

خونه ی بزرگتر ینی جای دور تر نسبت به نقطه نظر من . (قیمتش کمتر میشه)

.

ببینید نمیشه از خالم پرهیز کنم . مثلا من هرچقدر هم بخوام پرهیز کنم اما خبر تصادفی که کردم توسط مادر مامانم بهش میرسه و میاد عیادت و میبینه که هشت چیکار میکنه .

یا عروسیم و یا جشنم که نمیتونم بگم تو نیا ! 

اگر دعوتم میکنه نمیتونم نرم .

یه چیزایی هست که حرفش راحته ولی در عمل سخته .

این کاراش از وقتی من دانشگاه قبول شدم شروع شد و با قبول نشدن پسرش شدت گرفت و با ازدواج من به اوج خودش رسید.


+هشت میگه یه عکس یهویی از خودت بگیر 

میگم نه بی حال و زشت افتادم یه جا 

میگه من همینجوری تو رو پسندیدم بیریخت :)) 


آشتی

میگه آشتی کن دیگه .

میگم نه برو همون جایی که بودی .

میگه اون موقع که خوشگل بودی نازت خریدار داشت الانم نازت خریدار داره .

میگم چه فرقی دارن اونوقت ؟

میگه ینی من همه جوره دوستت دارم .

میگم خب ؟! وظیفته .

میگه آره فقط خواستم بدونی به کسی ربطی نداره ، انتخاب من به خودم مربوطه .

میگم واقعا ؟! 

میگه آره . آشتی کن دیگه خسته شدم .

میگم قبوله ! آشتی .



پ.ن:

نمیدونم اعتقادات خرافی شما تا کجا ادامه داره . ولی مال من تا  اونجایی ادامه داره که من یه خاله دارم که تا بهش میگم من و هشت با هم خیلی خوبیم چشماش گرد میشه و یه برقی میزنه و از فرداش من و هشت تا مرز طلاق میریم .

اصلا وقتی به خالم اینجوری میگم شب ها بی دلیل از خواب میپرم و حس میکنم نمیتونم بخوابم .

و از این موضوع خیلی میترسم ! 

حالا میخواید اسمشو بذارید خرافه خرافاتی یا هرچی ! ولی من چیزایی رو به چشمم دیدم که نمیتونید باور کنید !

چند وقت پیشا خالم لباسشو داد خشکشویی و اون بیچاره به خاطر یه حواس پرتی کوچیک لباس خالم پاره شد :/ 

خالم خیلی عصبانی شد و همشم میگفت که فلان خشکشویی فلان بلا رو سر لباسم اورده و فحشش میداد .

چند روز بعد خشکشویی آتیش گرفت :/ من نمیگن کار خالمه ولی نمونه کار از این قبیل زیاد داره !! 

مامانمم بهش گفت ریلی ؟! به خاطر یه لباس ؟! رفتی نشستی دعا خوندی و نوشتی و فلان کردی ؟! 

کلا خالم آدمیه که به دعانویسی و اینجور چیزا معتقده ! و اصلا هم به خانواده ی مادریم نمیخوره هیچ جوره :/ نه کلاسش نه خودش نه شوهرش :/ نه بچه هاش :/ 

وقتی برای خودت فحش میخری

یکی از شیطنت هام اینه که وقتی از سرویس بهداشتی استفاده میکنم ، کارم تموم شد آب رو میبرم روی داغ و تنظیم میکنم و بعد میام بیرون .

بار اولی بود که این کارو میکردم و خیلی زود نتیجه گرفتم .


+هشت سوخته و شبیه پنگوئن راه میره :))

درد

به نظرم بدبخت ترین ادما (خودمو میگم) اونایین که به یک زبان و گویش و لهجه حرف میزنن ولی حرف همو نمیفهمن ! 

هر دوشونم دارن یه چیزی میگنا ، ولی نمیفهمن طرف مقابلشون چی میگه .

من به این درد مبتلام . به این درد که حرف میزنم ولی درد اصلیمو نمیگم و ینی گله نمیکنم که فلانی تو فلان کارو کردی من ناراحت شدم به جاش میگم من اشتباه کردم که اولویت اولم تو بودی . بعد اونم از هزار تا کاری که کرده و فک میکنه من منظورم اوناس (که نیس) میچسبه به اون چیزی که از نظرم بی ارزش ترینه .

کلام به واسطه ی زبان اصلی ترین و رایج ترین راه ارتباطی انسانه . و چه دردی میکشم من !

سکینه و اصغر پیوندتان مبارک

یه چالش بر و بکس اختراعیدن به اسم "اسم" ! بعله ! چهار پنج نفرم بیشتر نیستیم ! 

قشنگ چهار تا مشنگ دور هم جمع شدیم کلونی تشکیل دادیم :/

چالش به این صورت که شما میری به دوس پسرت میگی اسم واقعی من "سکینه" س . یا پسرا میرن میگن اسم واقعی من اصغره :/

واسه ایناس که تازه دوس شدن یا در حد چته فعلا یا دوره اشنایین.

البته ما که قاطی مرغا شدیم کسیو نداریم ولی دو سه تا از بچه ها چند تا دوس پسر داشتن چنین کاریو کردن .

از این کارا بکنید پارتنرا دوس دارن . حس عجیبیه ، کات کردن بعدشو میگم .

با شناختی که من از شما پخمه ها دارم (خواننده های وب خودمن دوس دارم توهین کنم داداچ) از اینایی هستید که چند سال با یه نفر هستن و طرف تا اندازه ی سوراخ مقعد پسر بزرگه اصغر سگ سیبیل بقال سر کوچه رو میدونه چه برسه به اسم کوچیکتون :/


پ.ن:

همینقدر تباه... :/ 



**مسکن خورده بودم و داشتم جون میدادم از درد که یهو دیدم هشت ها پی ام از دوستم برام اومده . بازش کردم و دیدم انقدر با ذوق و شوق پیام ها رو فرستاده و دلم نیومد جوابشو نداده از درد به خودم بپیچم . با همون حال نگون بخت و انگشت اشاره ای لرزان و با کمک انگشت فا**ک چند تا حمله ی مثبت و انرژای زا واسش فرستادم ته تمه ی انرژی ای هم که داشتم رفت.


سگ گا*یی*د

برای هممون طبیعتا پیش اومده که همجنس خودمون حرف هایی بزنه که ارزش زن رو به چالش بکشه ! و دلت بخواد خفش کنی . اونم واسه چی؟! مالیدن واسه شوهرت ! اخه  چی بگم به تو :/

عزیزم اگر قصدت بر مالیدنه ، جاش توی رختخواب واسه شوهرته نه واسه مردای دیگه وسط جمع جلوی زناشون ! 

شعار تبلیغاتیم واستون پیدا کردم کم بمال همیشه بمال ! مچت درد نگیره ! تکراری هم نمیشی ^_^ 


* عنتر خانم !

**هرزه بودن اینجوریم هست .

***بعد این جانوران از اون دسته از ادمان که به ظاهر میگن "ورزشگاه نمیریم چون پره مرده منقلب میشیم" یا به تشت شیر و گل رز پر پر شده با یکمی گلاب" معتقدن :)) ولی باطنا به ما مربوط نمیشه چیکار میکنن .

****بیاید کمتر زر بزنیم . حداقل واسه اونایی که میدونن چیکاره اید .

*****دفعه ی بعد یه حرکتی میزنم تگری بزنه .

******سگ ننه خا*یه مالو گا*یید :/


وقتی فمنیستی و یهو یه بمال میبینی

برای هممون طبیعتا پیش اومده که همجنس خودمون حرف هایی بزنه که ارزش زن رو به چالش بکشه ! و دلت بخواد خفش کنی . اونم واسه چی؟! مالیدن واسه شوهرت ! اخه کژکش چی بگم به تو :/

عزیزم اگر قصدت بر مالیدنه ، جاش توی رختخواب واسه شوهرته نه واسه مردای دیگه وسط جمع جلوی زناشون ! 

شعار تبلیغاتیم واستون پیدا کردم کم بمال همیشه بمال ! مچت درد نگیره ! تکراری هم نمیشی ^_^ 


* عنتر خانم !

**هرزه بودن اینجوریم هست .

***بعد این جانوران از اون دسته از ادمان که به ظاهر میگن "ورزشگاه نمیریم چون پره مرده منقلب میشیم" یا به تشت شیر و گل رز پر پر شده با یکمی گلاب" معتقدن :)) ولی باطنا به ما مربوط نمیشه چیکار میکنن .

****بیاید کمتر زر بزنیم . حداقل واسه اونایی که میدونن چیکاره اید .

*****دفعه ی بعد یه حرکتی میزنم تگری بزنه .

******سگ ننه خا*یه مالو گا*یید :/


خاله زنکی

دیگه د بستر بیماری که باشی جز حرفای خاله زنکی سرگرمی دیگه ای نداری راجع بهش بحرفی .

من از این ادما نیستم از این چیزا خوشم بیاد ولی در حال حاضر این پست رو از من بپذیرید تا بعد ها به بحث شیرین هشتاد و پنجیان بپردازیم .

پسره قدش نزدیک یک و نود بود . دوس دختر قبلیشو میپرستید به معنای واقعی . دختره از یه خانواده ی سرشناس بود موقعیت خوبی داشت . خیلی اوکی بود رفت تو کار کاشت ناخن و خیلی هم موفق شد توی این زمینه . خیلی سال این دو تا با هم بودن . اخرش سر خیانت از هم جدا شدن .

دوس دختر جدیدش که کاملا مشخص بود مخ پسره رو زده یک صدم دوس دختر قبلی نمیشد :/ 

نه قیافه داشت نه هیکل داشت نه هیچی :/ قدشون که افتضاح به هم نمیخورد . فقط از نظر اقتصادی از پسره بالاتر بود .

پسره هم اونجوری که قبلی رو دوس داشت اینو دوس نداشت اصلا بعد از کات با دوس دختر قبلیش دیگه حوصله ی این روابطو نداشت همینجوری با این دختره بود :/ اما دختره خیلی دوسش داشت خیلی براش خرج میکرد کادو های گرون و بی مناسبت زیاد برای پسره خرید .

خلاصه بعد از چندین سال که الکی با هم گذروندن یه ارثی به پسره رسید و پسره مغازه زد و خونه خرید و ازدواج کرد .

دختره هم هیچی نگفت . درسته هیچی نداشت از نظر قیافه و هیکل و تیپ ، ولی خیلی با شخصیت بود . آدم حسابی بود نمیخواس همونجوری که به پسره پیشنهاد دوستی داده بود پیشنهاد ازدواجم بده ! 

یادمه دوس دختر قبلیش بهش میگفت بابام همه جوره ساپورتت میکنه فقط تو بیا خواستگاریم ولی پسره قبول نکرده بود و گفته بود میخوام خودم چیزی از خودم داشته باشم .

دوس دختر جدیدشم که قیافه و اینجور چیزا نداشت میگفت روم نمیشه به کسی بگم این دوس دخترمه ! تازه ادعا میکرد قیافه واسش مهم نیست . ولی مثه اینکه مهم بود فقط اولویت اولش نبود . نمیدونم چرا همون اول به دختره نگفت که دختره خودشو اسیر این یارو نکنه . حداقل بند و بساط احساسشو جمع میکرد و از زندگیش میرفت بیرون .

مثه این پسره کژکش نباشیم  :/ 

کامنتای جالب این پست منتشر میشود .

خوره

من همیشه موقعی که ناراحت میشم میرم هشتو نابود میکنم به خاطر کار یا حرفی که زده و منو ناراحت کرده .

اما این یکیو نمیتونم... .

داره مثه خوره فکرمو میخوره و میره جلو .

احساس میکنم با شرایط الان بی تفاوتی بهترین واکنشه .

به خاطر دماغمم ناراحتم ولی دوستم میگه ورمه میخوابه .