امروز اون شیفت شب بود ، من صبح بودم عصرم با بروبکس قرار داشتم الانم که مهمونی هستم ، کلی به این و اون التماس کرد بتونه بیاد مهمونی پیش من ، نشد که نشد .
میگفت محیا به یکی از بچه ها گفتم امشبمو بیا و من فلان شیفتتو میام ، گفته برادر من بیهودست انقدر اصرار کردن شیفت خودتو بیا منت کسیم نکش :))))
الانم شیفته و دو دقیقه یه بار مینویسه : محیا چه خبره اونجا :(
تو رو خدا اگه بچه ی کوچیک دارید و اینور و اونور میرید مهمونی جمعش کنید !
ما حوصله ی جیغ و ویغ و داد و بیداد و لوس بازی بچتونو نداریم .
یهو یه داد سر بچتون میزنیم یا مجبور میشیم بزنیمش جای شما تربیتش کنیم .
سرم درد میکنه , به باد سرد حساسم و سردرد میگیرم .
رفتم پیش علی و یکم دختری رو که آمبولی ریه خوشش میومد ازش مسخره کردیم و خندیدیم .
یهو گوشیشو دراورد و عکس یکی از این پلنگارو نشونم داد :)) گفت این خوشگله ! گفتم کجاش خوشگله همش عمله که !
یکم مسخره بازی دراوردیم و گل و گیاهامونو نشون هم دادیم و برگشتم خونه .
اومدم خونه دیدم پیام داده دوس دختر امبولی اصلا خوشگل نبود , اصلا , ابدا , به هیچ وجه :))
کل آرشیو فیلمشو که دو ترابایته هشتصد تومن میفروشه .
بهش میگم اگه یه سایت بزنم این آرشیو به دردم میخوره ؟ به نظرت آرشیوشو بخرم ؟!
یه نگاه میکنه به من دو ثانیه خیره میشه بهم , سرشو برمیگردونه و بقیه جدولشو حل میکنه .
بهش میگم هووووی چته ؟!
میگه تو خودتم نمیدونی چی میخوای :/
کمر و گردنم چند روزیه درد میکنه .
میگه یه گرافی ساده بیشتر نمیخواد برای اینکه بفهمی اندازه ی پنجاه سال ازشون کار کشیدی .
وقتی با سابقه ها زنگ میزنن به گوشیت صد در صد میخوان بهت بگن فلان شیفتمو بیا ، اصلا نمیشه ازشون پرسید به جای من کدوم شیفتو میای ؟!
بهانه هم نمیتونی بیاری که من نمیتونم شیفتتو بیام .
اصلا یه وضعیه یا باید شیفتشو بری یا باید گوشیتو ج ندی .
از دیشب مریض شدم . ضعف و بیحالی و گلو درد .
داشتم میفتادم از ضعف :(
الان زیر پتو ام و منتظرم بهتر شم و برم شیفت .
من باب دوز پسر باید عرض کنم تشرفشونو بردن مسافرت و هر دو خطشونو خاموش کردن , منم هرچی فحش بلد بودم نثارش کردم .
پسره ی کصافت عنتر , آشغال .
تازه کلیم با علی بهش فحش دادیم و خندیدیم :))
آمبولی هم که مردشورشو ببرن :/