هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هرجایی جیش نکنیم

یه پیرمرد نازنینی بود که بساط واکس کفش خودشو کنار تیربرق پیاده رو پهن میکرد . کنارشم یه حلبی که توش چوب آتیش زده بود میذاشت و کارشو میکرد .

همیشه من از کنارش رد میشدم حس خوبی بهش داشتم . 

یه کت بلند مشکی میپوشه و یه کلاه بافت مشکی سرش میذاره . ریشاش هم سفید بلند و بهم ریختس .

امشب از کنارش رد شدم و بساطشو دیدم اما خودش نبود , سر چرخوندم و دیدم یه پیرمرده با همین مشخصات رفته زمین خاکی اون نزدیکیا و پشتش به منه و شلوارشو کشیده پایین و داره کارای شخصیشو انجام میده .

سریعا فاصله گرفته و محل رو ترک کردم :/

این همه مغازه دور و برته خب بیشعور :/ تو خیابون اخه ؟! 


میدونم به تخمتونه

چشمام درد گرفتن‌...

بی اعصابی

دلم خیلی گرفته ، فک کنم به خاطر بهم ریختگی هورمون هاست .

متاسفانه شیفتم :( ناراحتم :( نباید امشب شیفت می بودم .

دیوونم همش شیفتای الکی مزخرف ! 

شبام زیاده این ماه ، دهنم سرویسه .

از جمعه ها شب بدم میاد چون با یکی شیفتم که عن ترین ادم زمینه .

حال ادمو بهم میزنن .

اعصابمم داغوووون . امروز رفتم دیدم یکی از گلام خشک شده .

عر میزدماااا .

چند روزه رفتم خونه ننم ، بدبختی اونم به نظرم میاد رو اعصابه ! اصلا حوصلشو ندارم . بدی خونه مجردی اینه روز اول که کنار خانواده ای خوبه اما روزای بعد دوس داری زودتر برگردی خونه خودت .

بیچاره بابام...تک و تنها واسه خودش میپلکه . صبحای زود بیدار میشه میره نونوایی و صبحانه درست میکنه و چای دم میکنه .

میره سر کارش ، ناهار همونجا میخوره و میاد بعد از ظهر میاد خونه و یه چرتی میزنه و شب هم میره بیرون و پیش دوستاش و الی اخر.

به کار هیچکسم کار نداره . یه گوشه نشسته زندگیشو میکنه .

اخ اخ الان یادم اومد اتفاقا خیلیم فضوله و به همه چی کار داره .

اخی...قبل شیفت رفتیم با هم لوازم تحریری و یه بسته خودکار رنگی و دفترچه خریدیم و دو تا دونه باتری ! هفتاد هشتاد تومن شد !

چند وقتیم هست با "اون" کات کردم و اصلا اعصاب ندارم .

خب توکل بر خدا . ایشالا که شیفت خوبی باشه .


کارتون

کارتون و انیمیشن ها میتونن ابزار هایی باشن برای سرگرم کردن رده های سنی مختلف , همینطور میتونن انواع و اقسام نقد ها رو به جامعه و اشخاص و ... وارد کنن .

یه انیمیشن مثل ریک اند مورتی ایده های ناب و محتوای جذابش رو به نمایش میذاره و بالاترین امتیاز رو میگیره , یه انیمیشن دیگه مثل پاک جنوبی همه چیز رو میکوبه و نقد میکنه !

انیمیشن هایی مثل هپی تری , فمیلی گای , امریکن دد , سیمپسون ها , ... .

هر کدوم از یه زاویه ای دیدگاهی دارن برای خودشون :)

چه انیمیشنی رو دنبال میکنید ؟

کارتون مورد علاقتون کدوم بوده ؟

هشتاد و پنج

هشتاد و پنج که باشی دیگر اهمیت ندارد زیبایی یا زشتی ،

دارایی یا نداری ،

خوش اخلاقی یا بداخلاقی ،

... .

هشتاد و پنج که باشی ، همه چی تمومی !


مجاز

والا دیگه میترسم فعالیت مجازی داشته باشم !

یکی دیگه عکس گرفته و گذاشته اینستا ، پسرعموی دوستش این پیج رو فالو داره و دوستِ "اون" رو تگ میکنه و دوستشم عکشو به اون نشون میده و میگه عه اون ، این دوس دخترت نیس ؟ 

اون هم اومده میگه میشه عکس نگیری ؟ 

غیر مجازم شدم :(

ول کنش به شومبولش اتصالی کرده ؟!

میخوام یه چیزی بنویسم ! یه چیزی که روم نمیشه !

از اونجایی که پرده های حیا و عفت رو دریدم :)) و دوس ندارم خودمو سانسور کنم و این حرفا ، با این حال شما ببخشید ، میدونم تابو شکنی ، زشته ، چیزه ، عیبه ، ولی خب...لجوجم .

من تقریبا هر روز شیفتم ، هر روز با تعداد زیادی از مردم در ارتباطم از همه نوع قشری .

براشون توضیح میدم ، توجیهشون میکنم ، به حرفاشون گوش میدم ، گاهی اوقات دعوا میکنن و اعصابمو بهم میریزن .

خسته و کوفته اکثرا میرم خونه . 

از وقتی با "اون" آشنا شدم میرم خونه دوش میگیرم ، باهاش قرار میذارم و چند ساعتی چرخزنانیم .

لحظات عاشقانه و رمانتیک زیاد داشتیم و روز به روز بهش می افزایید :))

اولا انتظار داشت زنگ میزنه وسط شیفت ج بدم ، پیاماشو ج بدم ، براش توضیح دادم چطوری مریض میبینم و این کار تقریبا نشدنیه و قانع شد .

با این روزهای کوتاه و شب های بلند ، با توجه به کارش ، بیرون رفتن هامون تایمش کم شد .

بعد شد یک روز درمیون ، بعد شد حالا سه روز یه بارم عب نداره.

عاشقانه هامون رو به افول رفت و غر غر جاشو گرفت .

چرا به من نمیرسی ؟ 

چرا به من محبت نمیکنی ؟

چرا منو دوس نداری ؟ 

چرا دیگه قربون صدقم نمیری ؟

چرا شیطونیمون کم شده ؟

چرا رفتارت عوض شده ؟

چرا از فلان پسر انقدر حرف میزنی ؟

چرا فلانی بهت پیام میده ؟ 

منجر شد به دعوا... .

منجر شد به جای اینکه لحظات شیطنت آمیز بسازیم ، لجوج باشیم و روی همو کم کنیم .

گذشت این چند روز و با مدیریت بحرانی که از من سراغ دارید :)) از خود گذشتگی کردم و بخشیدمش :)) 

[چند وقت پیش اتفاقا یه پست گذاشتم با محتوای اینکه حوصله ی دوس پسرمو ندارم و تیلو کامنت گذاشته بود "فصل آخر..." واقعا درست گفته بود که خودگذشتگیام مانع شد :)) ]

اما متاسفانه فکر میکنه نداشتن شیطنت اینه که من دیگه ازش خسته شدم ، درواقعیت دلیلش فقط کمبود وقتِ و البته غر غر هاش ادمو دلزده میکنه . 

دوباره اومدم استعدادهای خودم رو ، رو کردم و با مدیریت بحرانم سعی کردم و گفتم حالا که وقتی برای شیطنت نداریم حداقل قربون صدقش برم ، بهش محبت کنم .

شرطی شد :/ 

عاقو مگه دیگه میشد قربون صدقش نری ؟! 

دیگه نشد ... .

خیلی هم بی اعصاب شده ، همش عصبانیه و بیخودی بهانه میگیره ! و همه رو هم میندازه تقصیر من !! 

نمیدونم دلیلش نداشتن سک*سه ؟! 

یه چیزایی میگن که غرورشون خدشه دار میشه و این حرفا ، از این مرضا گرفته ؟

البته چند باری هم بهم گفته فکر میکنه از نظر جنسی بهش کشش و میل جنسی ندارم که من سریعا تکذیب کردم ولی باور نکرد .

 نمیدونم با همچین ادمی درسته ادامه دادن یا نه ! 

کسی که اعصابش به شومبولش متصله که نمیشه عاقو .


پ.ن :

اوه اوه این موضوع کم بود عکس منو با یکی از همکارای آقا توی اینستاگرام دیده و یه قشقرقی به پا کرد .

تحریف

چند وقت پیش توییت زده بود به من نگید محیا یا مهیا ، به من بگید مه یا .

الانم یه توییت زد رفتم کامنت گذاشتم و از قصد نوشتم بیخیال محیا .

از بس که از این بیمزه بازیا بدم میاد :)))

یا اون یکی دختره میگه به من نگید حوریه که پاداش اسلام برای مومنانه ، من اسمم هوریه س به معنای خورشید نمیدونم چی .

حالا با این چیز بازیا که لغت زبان پارسی و شناسنامت تغییری نمیکنه همچنان همون حوری نوشته میشه .


شیفت خر

۱.امشب شام بیمارستان هم کوفته بود :)) خوب نبود ، همه دل درد گرفتن . 

۲.به "اون" زنگ زدم و داشت از خستگی میمرد . یکم حرف زدیم و دیدم خیلی بیحاله خداحافظی کردم .

۳.چاق شدم زشت شدم :)) 

۴.زن هایی که میان بیمارستان ، به خاطر مسمومیت دارویی (خودکشی) و دلیلش کتک خوردن از شوهرشونه ، میگم دفعه بعد که شوهرت کتکت زد زنگ بزن اورژانس اجتماعی .

قشنگ اورینتش میکنم و فمنیسم بازی درمیارم و میفرستمش اورژانس .


یلدا

امشب خانوادم مهمون مادربزرگم هستن ، برادرم...مادرم... 

"اون" هم که مراسم یلدای خودشونو دارن . چند باری زنگ زدم حواب نداد .

بچه های اورژانسم که همشون با هم یه تیمن و خوشحالن .

فقط من تنهام .

تنهای تنها... .

حتما بابامم تنهاست .

میتونن تا صبح بابت تنهایی و مظلومیتم گریه کنم :(