هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

بیب بیب

عامو من عاشق اینم که هشت میاد و با لحن خیلی جدی یهو میگه ببین هفت من اصلا خوشم نمیاد تو اینجوری میگی .

:)))) 

بعد یه بار با عصبانیت گفت نمیفهمی میگم خوشم نمیاد منم گفتم شنیدم اهمیت ندادم :/ 

اقا کارد میزدی خونش درنمیومد :)) 

یه بار خواب دیدم از دستم خیلی عصبانیه و داره اباژور اتاقشو پرت میکنه سمتم و منم رفتم بیرون از اتاق .

وقتایی که میخوام خودمو لوس کنم یا مثلا خیلی عاشقانه و چیزدار اسمشو صدا بزنم میفهمه کارم گیره پیشش اینجوری جواب میده :

ها ؟! چته ؟!  :)) یا میگه بِرووو بِرووو

یا مثلا بوسش میکنم یا میگم قربونت برم من ، میگه قربون صدقه پسر مردم نرو :)) خوشم نمیاد :)) یا نمیخوام قربون صدقم بری :)) 


چرت و پرت

من و هشت میتونیم مکالمه ی طولانی‌ و مالامال از چرت و پرت داشته باشیم بدون اینکه خسته بشیم یا گوش ندیم :

+ هشت

_ ها

+ خوشم نمیاد ازت

_ بِرووووو بِروووو

+ پسره ی خرس

_ دختره ی چاق زشت بد ترکیب

+ تانک گنده

_ سر زنگ مدرسه (یه اهنگی رو شروع میکنه به خوندن :)) )

+ این اهنگای چرت و پرت چیه میخونی

_ به توچه دختره ی چش سفید

+ به من نه چه پس به کی چه ؟! 

_ نمیدونم والاااااا چقدر دخترا پررووو شدن ( با لحن کشدار دخترونه میگه)

+ :)) عیییی چه لووووس

_ بروووو برووووو خوشم نمیاد ازت

+ دل به دل راه داره

_ ای لشکر صاحب زمان اماده باش اماده باش (دوباره اهنگ میخونه :)) )

+ خسته نمیشی این اهنگای قدیمی مسخره رو میخونی ؟ 

_ خب چی بخونم  برات؟ ( لحن لوس و دخترونه)

+ هرچی جز این چرت و پرتا

_ میخوای متال بخونم ؟

+ متال کاری داره عربده میکشن دیگه

_ به عربده کشای متال توهین نکنا 

+ ایاییا یا ( اداشو درمیارم)

_ دختره ی بی ادبِ پررو

+ ... .

و این داستان ادامه دارد ! 


* این اهنگایی که میخونه چیزاییه که زیاد شنیده مثلا اهنگای معین رو خیلی میخونه یا مهستی ، مادرش زیاد گوش میداده و ربطی به چیزی نداره .


و لا تجسسوا

با این اوضاع یاد شماره هایی ‌که توی گوشی هشت دیدم افتادم .

کل دخترهایی که کل حروف الفبا رو تشکیل میدادن .

افسانه و دریا و ... .

نمیدونم چرا خیالم راحته بهش شک ندارم :( 

ذهنم یه کرمی داره که میگه : حالا که بهش شک نداری دنبال دلایلی خواهم گشت که تو رو به شک بندازه ! 

ولی خب چون به کشسانی بودن سلول های ناحیه ی تحتانی (گشادی)دچار هستم حسش نیس پاشم برم بِتَجَسُسَم .

تداعی

بعضی ها چقدر چهرشون کاریزماتیکه :) 

عاقا خبر رسیده دوس پسر دوستم که بعد از هفت هشت سال با هم کات کردن (خب این پسره شرایطش شدیدا اوکازیون بود دوست منم شدیدا شرایطش اوکیه و خیلی بهم میومدن خانواده ها هم در جریان بودن البته مادر ها ) داره با یکی از دوستای دیگمون نامزد میکنه . که این یعنی فاجعه ! 

نمیتونه اتفاقی باشه چون حتما اون دوست عزیز رو با ما دیده که با هم هستیم .

نمیدونم خلاصه از وقتی دوستم شنیده داره میمیره :( 

هنوزم براش مهمه ... .

نمیدونم پسر ها میتونن بعد از هشت سال با یکی دیگه باشن یا نه ، اما شما رابطه ی خودتو تصور کن با همسرت یا با دوس پسرت یا با پارتنرت که بعد از مدت زیادی که با هم بودید بذاره و بره .

نمیدونم چرا این مسئله رو چند روزه دارم میبینم اولش که ترانه از رابطش گفت ، بعد که من یاد دوس پسرم افتادم و نوشتم ، این از دوستم و چند تا موارد دیگه .

بالاخره نباید احساسات پسر ها هم زیاد عجیب غریب و دور از واقعیت باشه و بعد از ده سال بگن اوکی عزیزم خوش گذشت من رفتم سر سفره ی عقد !! 



*البته شایان به ذکره که اگر از زاویه ی دیگه ای ببینیم اون داره با یکی از هم دانشگاهیاش ازدواج میکنه .

دختره جزو اکیپ چهار پنج نفرمون نبود اما رابطمون هم در حد سلام و احوالپرسی خشک و خالی هم نبود .

نمیشه گفت داره با یکی از دوستای صمیمیمون ازدواج میکنه .


فی المدت المعلوم

خیلی خجل میگردم وقتی یه فیلم چیز دارایرانی با هشت میبینم .

فیلمای خارجی مشکلی ندارما .

در مدت معلوم رو دیدیم ، به قول خودش هیچکس جیگرشو نداره این حرف ها رو بزنه .از فاصله پونزده ساله بلوغ تا زمان ازدواج رو باید چیکار کرد ؟! 

فقط اون پیرزنه :)) صابون هفتاد هزار تومن لیف دو تومن :))

قسمت

گفتم قراره از شنبه مطالعاتمو جدی تر کنم ؟! اره از صبح همینجوری بی حال افتادم زیر پتو روی تختخوابم اصلا یه وضعی .

قسمت نیست دیگه :)) من خواستم بخونم شما ها شاهد باشید نشد :)) 


*تیلو نوشته اخه شنبه ای که یکشنبه ش تعطیله شنبه نیست که بشه کار جدی ای رو کلید زد .

مرسی تیلو جان اصلا حواسم به این موضوع نبود :)) لایک . 

به ادامه ی فیلم دیدن میپردازیم :)) 

عدس پلو

عدس پلویی که هشت درست میکنه هیچکس دیگه نمیتونه درست کنه :) همینقدر خوشمزه .

بمون

یکم اتاقمو مرتب کردم و به هشت میگم میخوام از شنبه برنامه مطالعاتمو جدی تر دنبال کنم .

میگه باش .

میگم وا :)) چیه مگه 

میگه اون شنبه ای که تو دنبالش میگردی هیچوقت نمیرسه .

ناموسن خوب منو شناخته ها :))


:)

هرچقدر هشت لوس و گند اخلاق و بیمزه و چیز باشه بازم وقتی هست کنارم ، آرامش دارم .

سیریش

دلم برای خودمون سوخت ... .

هرموقع مناسبت خاصی باشه مادر بزرگم (مامان مامانم) دعوت میکنه دایی ها و خاله ها جمع میشیم اونجا .

شوهر خالم یه بی احترامی ای کرد به ما و به همین خاطر وقتی همه جمع میشن اونجا ، ما نمیریم .

چند وقت پیش ها مامانم به مادر بزرگم گفت که ما امشب میایم خونتون و خاله و شوهر خاله به خاطر ما نیومدن خونه ی مادربزرگم .

بعد مادربزرگم چون خالم اون شب نتونسته بود بیاد به جاش پنجشنبه دعوتش کرده بوده !! خالمم با کلی منت قبول کرده .

با اینکه تمام این سال ها وقتی ما هیچ مهمونی ای از طرف مادربزرگم دعوت نداشتیم هیچوقت هیچوقت هیچوقت بهمون نگفت به جاش فلان روز بیاید اونجا... .

مامان من فرزند ارشد و اگر قرار باشه از بینشون فقط یک نفر در مهمانی ها حضور داشته باشه مامان منه .

کاش میشد کلا قطع رابطه کنیم باهاشون .

وقتی هم عاشق بچه های اون خالم هستن هم کلا دلشون تاپ تاپ میزنه برای اونا خب اوکی ! ما مونده یه لقمه شام و ناهار شما نیستیم که ! خدا رو صد هزار مرتبه شکر وضعمون از تمام شما و فک و فامیلتونم بهتره ! اوکی بچسبید به همون .