گرسنمه :(
ناراحتم از اینکه هشت رو ناراحت کردم :( منتظرم همش بزنگوله یا اس بده :(
:((
خوابم نمیاد از بی حوصلگی دراز کشیدم و دوس دارم بخوابم :(
دلم پیتزا میخواد :(
هوای سرد رو دوس دارم ^_^
*
وقتایی که هشت قهر میکنه و من زنگ میزنم بهش خیلی عادی رفتار میکنه انگار نه انگار قهر بوده ، این اخلاقشو خیلی دوس دارم .
دلم براش تنگ شد :(
یه قسمت از انیمیشن پارک جنوبی رو دیدم جسته گریخته میبینم بعضی وقت ها ، واضح انگلیسی صحبت میکنن و کلی متوجه میشم چی میگن .
این قسمتش در مورد کارتمن و دوس دخترش بود که دوس دخترش از حرف مردم و دوستاش خسته میشه و یکی از دوستای کارتمن هم بهش یاداوری میکنه از کارتمن خیلی سر تره و اونم با کارتمن کات میکنه و بعدا متوجه میشه اره کارتمن ادم مزخرفیه اما اون داره قلبشو دنبال میکنه و بودن با اونه که خوشحالش میکنه .
دپرسم کرد :(
نهنگ عنبر دو رو هم دیدم ، اونم یکم دپرسم کرد .
حساس شدم فقط نقاط منفی اتفاقات رو میبینم .
هشت میگه هیپو مانیا و هیپر دپرشنم :)) راست میگه والا !
از استادم پرسیدم گفت نه تو خود بیمار انگاری داری .
البته بیمار مانیک نمیتونه خودشو کنترل کنه ولی من در فاز پرخاش و دپرشن میتونم خودمو کنترل کنم .
پرخاش هم علت زمینه ای داره و کاش زودتر رفع بشه دیگه خسته شدم ، ظرفیتم تموم شده در ابن وضعیت بودم .
*
از اون موقع که بهش گفتم نمیام خود چس کنیشو زده به برق و زنگ نزده ، پیامم نداده :( همش گوشیمو چک میکنم الکی ، ولی خبری نیست .
*
بعد از ظهر که میخوابم ، وقتی بیدار میشم بد اخلاق میشم .
از خواب بعد از ظهر متنفرم .
*
گرسنمه :))
خیلی میخوره تو ذوقم وقتی فیلم دانلود میکنم ولی هنوز ترجمه نشده :(
انگلیسی بعضی از فیلم ها روانه میشه فهمید ولی بعضی هاش نه.
*
میگه امشب بیام دنبالت بریم بیرون شام بخوریم ؟!
میگم نه !!
میگه زیاد به من نه میگیا حواست باشه .
جا میخورم از این حرفش ! یعنی چی خب دلم نمیخواد بیام بیرون .
به تو چه ربطی داره اخه .
گفتم دلیلی نمیبینم وقتی قراره فردا ببینمت امشب بریم بیرون.
گفت اوکی و رفت . :/
برو بابا اینم همش بهش بر میخوره . فک کرده خونه ی ننشه ، هر چی بگه بگم چشم ! اگه تو تک پسری منم تک دخترم . والا !
یه پسر بچه سه ساله داشتیم خدا میدونه چقدر شر بود :))
یعنی بخش رو کامل بهم میریخت . مادرش هم باردار بود .
اسمش علی احسان بود .
وای خدا انقدر نفس و نمک بود . موقع معاینه دست راستش که آنژیوکت داشت رو گرفت سمتم گفت خاله باز کن برم خونه ^_^
گفتم باشه :))
مامانش گفت فردا تولدشه :) گفتم پس حتما فردا خوب میشی .
داشتم به دستش پوزیشن میدادم پرسید خاله اسم این برنامه چیه ؟! (برنامه کودک میدید) گفتم نمیدونم خاله نمیبینم . گفت ببین خب :))
چند دقیقه بعد گفت دارم شبکه پویا میبینم :))
نفففففس :))
امروز پنجشنبه ست و شنبه رو هم کنسل کردم . یک خروج میزنم و میرم خونه .
مادرشوهر تشریف اوردن و برای فردا ناهار دعوت خواهند کرد (هشت گفت)
دیگه برای خودم توی اتاق خودم با لپتاپ خودم میتونم برای خودم فیلم ببینم تا خود خود یکشنبه .
گم شده بودم دیگه کم کم داشتم از شهر خارج میشدم :(
گریم گرفته بود زنگ زدم به بابام کمکم کرد و بهم ادرس داد تا برسم بیمارستان :(
هشت میپرسه مگه میشه از اونجا هم رفت میگم اره ! میگه مگه راه داره ؟! میگم اره بابام همیشه از اون مسیر میره .
میگه نمیدونستم .
میگم خوب شد زنگ زدم به بابام !
آنتی هیستامین های نسل اول لامصبا خیلی خوبن فقط آی خواب آورند آی خواب آورند که نمیتونی مقاومت کنی :(
نسل دوم ها اثرشون نسبت به نسل اول کمتره ولی خواب اور نیستن که باز من ترجیهم اینه نسل اول استفاده کنم هرچند بشدت سطح هوشیاریتو میاره پایین و گیجت میکنه و برای مواقعی که احتیاج به تمرکز و هوشیاری داری مناسب نیستن ولی اخه یکی نیس بگه برادر من خواهر من ، من اینو برای وقتی که هوشیاری کامل لازم دارم، میخوام . نمیشه سر ویزیت بینیم مثه شیر سماور باز ، شر شر ، منم دستمال به دست فِن و فون کنم که .
با قرص نسل اولی شما هم که نمیتونم سر ویزیت خواب باشم !
عجب گیری کردیم :(
*حالا ما این تفاوت نسل ها رو بخشیدیم و امروز با عجله دنبال قرص فکسوفنادین بودم و نبود ، گشتم و نبود ، کشتم خودمو و نبود دیگه داشت دیرم میشد بیخیالش شدم و چند تا بسته دستمال جیبی خریدم .
(فکسوفنادین خواب اوری کمتری داره)
**بینیم زخم شده قرمز شده خیلی مسخره شدم :( همش هشت مسخرم میکنه :( بی شور (غلط املایی نیست میدونم بی شعوره) همش میگه یه عکس یهویی بفرس از دماغت :(
***ممنون که به مردم کرمانشاه فقط تسلیت نمیگین و لباس و پتو میفرستین ، لباس زیر و وسائل بهداشتی برای بانوان هم بفرستین ، درسته گفته نمیشه ولی خب نیازه و احتیاج دارن که پخش شده . الان در همین شرایط دو تا بچه به دنیا اومدن فقط ! خب این نوزاد لباس میخواد پوشک میخواد شیر خشک میخواد پستونک ، شیشه شیر ، ... . هرچیم که تا الان فرستادن مردم یه سریش رو راهزنا گرفتن و دزدیدن . (الان یگان ویژه گذاشتن)
کمک کنیم .
یکی از اپشن های پاتوفیزیولوژیک بدنم اینه که وقتی موهام بلند سردرد هام هم بیشتره !! احساس سنگینی میکنه و مجبور میکنه برم موهامو کوتاه کنم .
البته میشه تحملش کرد ولی پدرم در میاد .
در یک اقدام غافلگیرانه میخوام همچین حرکتی بزنم و برم موهای نازنین رو کوتاه کوتاه کنم :))
خیلی از دوستان تسلیت گفته بودن برای خواهر شوهر :))
دوستان خیلی دختر خوبیه نگران نباشید عوضش جاری ندارم ، تک پسره :))
*همین یه دونه خواهر شوهره .
امشب برای شام خونه ی خواهرشوهرِ جان دعوت داشتیم .
و چقدر این دختر دوست داشتنی و خوب و مهربونه . اصلا انگار هیچ صفت بدی نداره .
یکی از فوق العاده ترین زوج ها هم هستن من عاشقشونم .
یه مانتوی کوتاهی پوشیده بودن که اونجایی که باید دکمه میداشت دکمه نداشت و یکم بیشتر از خیلی پیدا بود و شوهرش یک لحظه رفت کنارش پنج ثانیه هم نشد یه چیزی بهش گفت و اومد .
رفت مانتوشو عوض کرد و اومد :) عزیز دلم چقدر این زن و شوهر با فهم با شعور با کلاس و نفسن .
شوهرش هم خیلی اروم و آقاست از اینایی که هیچوقت بلندی صداشون رو نمیشنوی و اهل مطالعه هستن .
با هشت اشتی کردیم خلاصش : هشت خیلی سعی کرد سر بحثو باز کنه بعد من اینجوریم که دوس دارم بیاد بگه معذرت میخوام ولی نمیگه .
بعد یهو گفت وقتی این همه دارم میام طرفت باهات حرف میزنم ینی منت کشی ینی ببخشید دیگه :) البته گفت قبول دارم کارم زشت بوده .
بعد پرسید آشتی ؟! منم گفتم آشتی ^_^