هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

:|||

ظهر خوابیده بودم که فلانی اومد بالای سرم انقدر حرف زد با بقیه که خدا میدونه ، منم هیچی نگفتم بهش .

خلاصه اصلا نخوابیدم همش خواب و بیدار بودم اخرشم با سر درد بلند شدم .

میگم حالا چرا انقدر فلانی بالای سر من حرف زد ، اگه من بالای سر فلانی حرف بزنم وقتی خوابه هزار بار میگی یواش تر ، بالای سرش نباش بیا بیرون از اتاق فلانی خوابه ! 

اونوقت من بیدار شدم با سردرد یه بار بهش نگفتی بالای سر دختر من حرف نزن ؟! 


پ.ن:

چرا انقدر پدر و مادر ها بی رحمن ؟! خب بچه نمیخوای چرا میزایی :( تازه خدا رحم کرده من ناخواسته نبودم وگرنه فک کنم  همراه زباله ها میذاشتنم دم در :/


شکلات فندقی

امروز رفتم و به مادربزرگم یه سری زدم مامانم میگفت حالش خوب نیست .

من فک میکردم الان رفته توی اتاقش و خوابیده روی تختش و کیسه ی اب گرم گذاشته روی سرش !! 

ولی رفتم و در رو باز کرد و چای دم کرد و میوه و چیزکیک اورد .

کنار هم میوه و چیزکیک و چای خوردیم و دو ساعتی خوش بودیم ^_^

ازش خواستم مراقب خودش باشه یه شکلات فندقی از شکلات خوری کریستال روی میزش برداشتم و اومدم :)

منت کشی

*کلیک*



پ.ن :

وقتی میفهمه باز رفتنم پیشش کنسل شده و حالش گرفته میشه ! با اینکه نرفتنم تقصیر عوامل غیرمترقبه س !

ترجمه

"بهم محبت نمیکنه دوسم نداره"

منظورش اینه "نمیده"



پ.ن:

نشد برم یک هفته ای تلپ شم خونشون .

وایتکس

جدی از وقتی من منزمد ( از ریشه ی نامزد) شدم اینجا بوی وایتکس گرفته ! 

دردسر

یه بار یکی از مکالماتی که با همین دانشجوی پزشکی شیرازی مذکور با هم داشتیم و یه رگه ی شوخی خیلی کمرنگی داشت  ، براش تعریف کردم یهو گفت خیلی بیجا کرد اینو به تو گفت .

بعد گفتم نه اخه چیز خاصی نگفت ، یهو گفت اون غلط کرد با تو ، چه دلیلی داره از اون طرف بیاد با تو بحرفه ؟ ( البته این پسره یه تمرکز عجیبی هم داره روی من)

یه جوری عصبانی شد که با مسائل شب جمعه قضیه رو نمیشد فیصله داد ، خلاصه یه جوری جمعش کردیم .

بعد شما فک کن من بیام براش تعریف کنم پسره اومده به من گفته ببین اون دو میلیون اسپرم دیگه چی بودن و ... 

من به حرفای پسره نخندیدم ولی اخم و اینا هم نکردم شاید همین به منزله ی "خیلیم بدش نیومد" باشه . اینبار اومد چیزی بگه یه برخورد نسبتا "اوه اوه عجب سگی شده فک کنم پریوده" باهاش خواهم داشت.


*وسایلامو برای یه هفته جمع کردم برم پیشش ^_^ 

دلتنگی

یهو وسط مطالعاتم بهش پیام میدم من انقدر پر از هوای خواستن توام که تنها چاره ی این حجم از دلتنگی قورت دادنته :*

بعد بحثو جوری مدبرانه میکشونه به مسائل شب جمعه که میگم عاااقاااا دلم فقط برات تنگ شده بود :/

میگه من روش دیگه ای برای هضم دلتنگیم بلد نیستم ^_^

زرای مفت قبل خواب

زنگ زده میگه واقعا دلت میاد من تنها باشم ؟! :(

میگم خوابم میاد خستم

میگه باشه فردا بیا پیشم

میگم نه کار دارم

میگه خودت گفتی یه هفته میای اینجا

میگم دیر گفتی برای این یه هفته برنامه ریختم .


قطع میکنیم و هر دومون با کلی دلتنگی و غصه میریم توی رختخواب .

تاینی موویز

از وقتی تاینی موویز رو بستن مثل این آواره ها شدیم نمیدونیم به کجا پناه بیاریم :( 

سینما هم وقتی دید تاینی رو گرفتن زود سایتو بست یه وقت بلایی سر اونا نیاد .


کردن

تا اومدم خونه همین الان پامو گذاشتم توی خونه دعوامون شد خیلی بی دلیل .

ناموسن به کرده شدن هم حسادت میکنید ؟! کردن چیزی داره که بخواید چش بزنید و انرژی منفی بدید ؟

اگه انقدر حالتون خرابه برید تو خیابون بگید من میخارم لطفا منو بکنید ، خدا رو شکر چیزی که توی این کشور ریخته یه مشت  مریض جنسیه تازه با این کارتون بچه های مردمو هم نجات میدید ناموسن تر نزنید به این حال خوبی که دارم :| 

یه بار دو بار ادم میاد یه چیز خوبی تعریف میکنه تا اینجا مینویسه هنوز نیم ساعت نگذشته تر میخوره توی اون حال خوب :/ 

انقدر آمپرتون بالاس ؟! چی میخورید لامصبا انقدر هاتید ؟! چیزای تند و گرم و اینا نخورید .