هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

قفل در

پیام داده کجایی ؟! نوشتم سلف بیمارستان. میگه اصلا دلم نمیخواد زنم کار کنه حرفیه ؟! میگم همون اول باید فکرشو میکردی.

میگه اخه من وقتی کلید میندازم توی قفل در و میچرخونم و تو نیستی بپری بغلم ، غم عالم میاد سراغم :(

چیزی نمیگم :/ از صبح اعصابم خورده حوصله این لوس بازیا رو ندارم :/ یکم بیاد منت بکشه ^^

آقای دکتر متعفن !

امروز یکی از دوستام اومد و گفت شوهر فائزه آقای دکتر فلانیه ؟ 

گفتم آره ! گفت "کل دانشگاه با این آدم خوابیدن ! من یه مدتی باهاش دوست بودم و از روابطش و اینجور چیزا میگفت برام."

برام مثل شوک بود که یکی از بهترین دکتر ها که بهترین دوست آدم باشه با یه مردی ازدواج کنه که از کل دانشگاه  تغذیه میکرده !! 

معمولا پسرایی که دانشگاه جای دیگه ای جز شهر خودشون قبول میشن جو گیر میشن و هر کاری دلشون بخواد میکنن . جمع نمیبندم ولی پسرای دانشگاه ما این شکلی بودن . 

مشکلی که برای بقیه پیش میاد به قدری ناراحتم میکنه انگار برای من پیش اومده ، سه ساعته از وقتی شنیدم خبرو ، دارم مثل قاتلا به همه نگاه میکنم اما پاچه ی کسیو جز همسرم نگرفتم.



بی خوابی

دلم خیلی میخواد بخوابم ولی انقدر فکرای الکی توی ذهنم میاد که نمیتونم... .

خدا رو شکر از فردا سرم گرم میشه و این دو روز تعطیلی هم تموم میشه . 

حداقل یک میلیون نفر هستن که دلم میخواست باشن و کنارشون باشم اما نمیشه .

برعکس همیشه اصلا حوصله ندارم پی ام هاشو جواب بدم و دلم میخواد توی حال و هوای خودم باشم.



ب.ر.ن:

تراویس کجایی ؟! 

روابط داغ :/

وقتی سر به سرش میذارم میگه یه قهرمان حرفاشُ روی تشک میزنه :))


یه کامنت گرفتم که ناراحتم کرد , یه خانمی نوشته بود اولش همینجوریه یواش یواش سرد میشید... . ناراحتیم از بابت نگرانی برای اینده نیست خب طبیعتا من از بیمارستان خسته و کوفته میام و اونم از محل کارش و شاید بعد ها انقدر گرم نباشیم .

برای تو ناراحت شدم که روابطت گرم نیست و نارضایتی در کامنتی که گذاشتی مشخصه , من شما رو نمیشناسم حتی بار اول که ازتون کامنت میگیرم اما میدونم سرد موندن شما کمکی به درست شدن اوضاع نمیکنه با مواد غذایی و طب سنتی میشه به گرمی روابط کمک کرد اما رفتار شما اولین خط درمان محسوب میشه . براتون روابط گرمی رو آرزو میکنم انقدر که بوی وایتکس بگیرید هردوتون :))

اغلب من در مورد کامنت ها صحبت نمیکنم اما این فرق میکرد.

زنبور !!

من با زنبور جماعت مشکل دارم :/ دفعه ی پیش که نشستم روش نیشم زد الانم که پام رفت روش نیشم زد :/ 

خب خودتونو جمع کنید دیگه همش این وسطید تلفات میدید


پ.ن:

زنگ زدم بهش بعد از کلی کولی بازی و لوس بازی میگم زنبورا همش منو نیش میزنن میگه مگه بار چندمته میخوری ازشون؟!

میگم دفعه ی پیش نشستم روش باسنمو نیش زد 

میگه جوووووون تو فقط بشین روی زنبورا :))

:))

ناموسن هنوز دارم به جملش میخندم :))  ینی لحن و جمله و تن صدا و اینا همه دست به دست هم دادنا :)) 

baby driver

نمیدونم فیلم بی بی درایور رو دیدین یا نه اما من عاشق کارکتر اصلی فیلمم ، خیلی شبیه همن .

کلا خیلی شباهت دارن به هم ، تیپشون ، عشق موزیک بودنشون ، حرف زدنشون که بیشترین مکالمشون با معشوقشونه ، و از قضا رانندگیشون ! مثه گاو رانندگی میکنن هر دو :/ ، حتی عاشق بودنشون، اما مهم ترین چیزی که منو یاد تو میندازه مظلومیت چشم ها و نگاهشه... . تو همونقدر مظلومی.

فقط به خاطر توئه که من این فیلم رو بار ها و بارها پلی میکنم.

پ.ن:

میدونم پستام خیلی عاشقانه و تخ*ماتیکی شده :/ به بزرگواری من ببخشید :| درست میشه .

هوا و هوس

بدترین قسمتش اونجاس که تو باید بری سر کار و من امروز هیچ کاری ندارم و کله ی صبح وسط خواب مجبورم بیدار شم و برم خونه بخوابم :/ 


پ.ن: 

مسخره دیشب مثلا تریپ غم برداشته ، بهش میگم چی شده ؟! میگه تو منو فقط به خاطر س...س میخوای ! پسر(فکر نکنید بچه ساله)حرمت داره نه لذت :))) گفتم دیر فهمیدی دیگه خیلی دیره :)) 



آدم اسبق

نمیدونم در مورد من شنیده یا نه ، اما خبر رسیده از عکس های پروفایلش که پره از دلتنگی برای من !

و من اینجا غرق در دوست داشته شدن یک نفر دیگم و چقدر از خدا ممنونم برای این موهبت .


پ.ن:

از بیمارستان اومدم خونه و یکم خودمو با لیمو و روغن زیتون و قرص سرِپا کردم و کمی که حالم بهتر شد احساس خستگی شدیدی کردم به طوری که نزدیک بود نرسیده به تختم خوابم ببره ، صدای زنگ گوشیم و صدای در رو میشنیدم اما اصلا نمیتونستم بلند شم ، مامانم اومد و گفت که جلوی در منتظر من وایساده ! 

اومد بالا و تشخیص داد لوس بودن خونم افت کرده و یکم لوسم کرد و گفت حاضر شم و همراهش برم .

و این شد که الان روی تختش ولو شدم و داره به اصرار برام آب پرتقال میگیره ! 

فقط مشکلی که هست اینه که گرسنم شده :)) روم نمیشه بهش بگم :)) خدا کنه همراه اون اب پرتقال از اون کوکی های خوشمزشم بیاره :))



ب.ر.ن:

ایییینجاااا رو نگااااه !! عدد مقدس پستموووو :)) هشتادو پنجمین پستمو گذاشتم :)) 

تماشا نکن حال من خوب نیست

من همیشه وعده های غذایی کوچیکی دارم و حتی به سیر شدن هم نمیرسه اما از ظهر حالم خوب نیست .

خیلی دوست داشتیم شب رو بریم بیرون و شام بخوریم اما بهش گفتم نمیتونم شام بخورم و حالم زیاد خوب نیست فکر کرد بهانست و ناراحت شد (قبلش یه بحث کوچیک داشتیم)

بیشتر از این دلخور شد که کلی نقشه کشیده بوده برای امشب و قرار بود بعد از بیمارستان برم پیشش و تا صبح کنار هم باشیم.

درسته که من نمیدونم چطور باید رفتار کنم ، اما اینو میدونم که رفتار اون در رویارویی با مشکلات و شرایط بحرانی هم درست نیست .

تستسترون

- میدونی خوبیه این که من تو رو دارم چیه ؟! 

+ چیه ؟

- همه ی بچه ها (دوستاشو میگه) میرن یکیو جور میکنن واسه امشب ، بدون عشق بدون هدف فقط و فقط برای تخلیه هورموناشون با یکی س...س میکنن اما من تو رو دارم تو شبمو میسازی برام ، پی اس میزنیم شام درست میکنیم فیلم میبینیم حال میکنیم کلی چیپس و پفک خریدم فیلم دان کردم برای امشب 

+ خر شدم میام پیشت 

- جووووووووووووون امشب پیشمی ؟

+ یه آز هورمون بده :))