صبح زود زنگ زده میگم بله ؟! میگه بیام دنبالت بریم کلپچ بزنیم؟
میگم اره عشقم الان حاضر میشم :))
میگه اگه تو شکمو نبودی نمیدونستم باید چیکار کنم :))
اقا رفتیم کلپچ زدیم با سس مغز و دارچین جوووونز بعدش منو رسونده پاویون .
رفتم میبینم یه دکتر اومده اوه اوه . رفتم طرف استیشن ، دوستم گفت دستیار دکتر فلانی هستی ؟! گفتم اره امروز گذاشتنم گروه این اقای دکتر .
میگه پوستت کندس
میگم ینی سختگیره ؟!
میگه نه میکشتت .
اقا ما رو میگی دست و پام میلرزید . اومده میگه خانم فلانی این مریض چه اقدامی براش انجام شده ؟! من همینجوری مونده بودم مگه من پرستارشم اخه :)) چمیدونم چیکار کردن براش ؟ :))
گفتم نمیدونم گفت عصر این کیس رو کنفرانسشو میدی .
مثل زهرمار می مونه ها . آرش (هم گروهی) بهش میگه یُبس خشک :))
یه پسره هست رزیدنت اسمش دکتر هومن ، هربار رد میشه دوستم میگه جووووووووون نفففففس :)) قد دوستم تا شکم پسرس :)) انقدر قدش بلنده خیلیییی و هیکلی ، گوش راستشم شکسته .
اصلا از در که وارد میشه قربون قد و بالاش میره تا برسه استیشن :)) از این پسره خوشش میاد اینجوری نیست که بگی عاشقشه و فلانه نه باو ، روش کراش داره فقط .
انقدر مسخره بازی دراوردن که خدا میدونه ، هر چی خوش گذشت این مرتیکه اومد از دماغمون دراورد .
ب.ر.ن:
*من همیشه خودم میگم لا تجسسوا چون چیزی که عایدت میشه به تو ربطی نداره ، کاریم از دستت برنمیاد فقط ناراحتت میکنه.
*از صبح که کلپچ خوردم حالم بده .
*دکتره گفت تعدادتون کمه یه نفر دیگه هم باید برای کنفرانس اماده بشه .
یکی از بچه ها (تزش از زیر کار در رفتنه) به روی خودش نیاورد ، دکتره گفت شما خانم که خیلی مشتاقی ! شما برای عصر اماده شو .
*یکی از بچه ها فقط دنبال اینه ببینه کدوم دکتر مجرده !! خیلی زشته !
*خوابم میاد کلی :(
اون موقع که داشتیم آشنا میشدیم با هم . گفت من هیچ گوه زیادی ای در گذشته نخوردم که بخواد آیندمو اسهالی کنه ، دوس دارم همسر آیندم هم همینطور باشه.
یادم نیس چی جوابشو دادم ، روال بود .
*فکر اون دخترا از سرم بیرون نمیره .
البته فکر لاگ این شدن به تلگرامشم هست . هیچی نداره اخه توی گوشیش . بیست و چهار ساعته دست منه گوشیش ، مخاطبین تلگرامشم دیدم ، مخاطبین گوشیشم دیدم اسم اون دخترا توی گوشیش نبود .
باید وارد جیمیلش بشم ببینم این مخاطب ها کی سیو شدن روی گوشیش ، نمیدونم تاریخشو میزنه یا نه . البته این کار کمکی بهم نمیکنه دوست دارم بحرفم باهاشون . نمیدونم چی بهشون بگم مثلا سلام خوبید ؟ اقای هشت رو میشناسید ؟! معلومه میگن نه .
بلاک بود .
چند باری زنگولید دید بلاکه دیگه نزنگولید .
عصر اومد خونه ی ما ، دنبال من حاضر شدم بریم بیرون .
سوار ماشین که شدم دیدم گل گرفته برام .
گفتم من به این چیزا احتیاجی ندارم من میخوام به حرفام گوش بدی وگرنه این گل به هیچ درد من نمیخوره .
خلاصه حرف زدیم ، بستنی خوردیم ، رفتیم کافه ، از اون طرف دور زدیم رفتیم چیپس و پفک خرید .
من میگفتم وقتی چیزی دلخورم میکنه باید حرف بزنیم اون میگفت دلیلی نداره چیزی رو کش بدیم .
بهش گفتم بعضی چیزا هست با منت کشی و معذرت خواهی درست نمیشه ، اون ادم از چشمت میفته .
اونم گفت بار اخریه که میبینم بلاکم کردی میام منت کشی ، منم گفتم بار اخری که میگم کاری رو انجام نده و انجام میدی انقدر خوب باهات برخورد میکنم .
گفت این برخورد خوبت بود ؟!
گفتم اره ، پس چی ؟!
دیگه رفت رو دور مسخره بازی و چرت و پرت گویی .
میخواد خونه بخره ، میگه زود بریم خونه ی خودمون مثل این اواره هاییم :))
منم گفتم هنوز زوده ، یکم بیشتر باید بشناسمت ببینم اخلاقت چطوره :))
چرا باید یه پسر مجرد یه خونه داشته باشه ؟! قبل از ازدواج خونه داشت ، چند وقتی هست فروخته .
اما خب اون سوپری نزدیک خونش میگفت من روی سر این پسر قسم میخورم انقدر پسر خوبیه . کلا نتیجه ی تحقیقات حاکی از ان است که گوه زیادی ای نخورده .
دلیلی نداره خونه مجردی داشته باشه اخه !! نمیدونم والا چی بگم . خیلی دوست دارم به اون دخترا پی ام بدم بپرسم ازشون با هشت چه نسبتی داشتن . وای دارم از فضولی میمیرم کاش همون موقع که گفتم اینا کی هستن گفت زنگ بزن ببین چی میگن ، این کارو کرده بودم .
خونه ی مجردی و شماره ی اون دخترا توی گوشیش ، معنیش چی میتونه باشه ؟!
*دعا کنیم برای زندگی همه ی مرغ و خروس هایی که مثل من جای بدی گیر کردن . اصلا برای همه دعا کنیم و خوب بخوایم از خدا. برای خوشبخت شدنمون دعا کنیم .
نمیدونم بازی های این کمپانی رو بازی کردید یا نه ، کلی روانشناس و گرافیست و طراح و نویسنده و ... دور هم جمع شدن بازی بسازن که روح و روانتونو کلا از ریشه نابود کنه :))
گرافیکش بالا نیست .
ممنونم از همه ی دوستان ، ممنون از نگرانی هاتون و دلسوزی هاتون .
اصلا و ابدا دخالت تلقی نکردم ، همچین جسارتی هیچوقت نمیکنم و نخواهم کرد ، مسلما اگر نظری در مورد رابطم میدید از سر دلسوزی و تجربه و محبتتون به منه .
امیدوارم لایق این همه محبت باشم .
میدونی چیه ؟! خیلی خوبه ادم خوشگل باشه ، ولی خیلی بده ادم "فقط" خوشگل باشه .
گاهی وقتا فهم و شعور هم لازمه .
بخش روان بچه ها دو قسمت بود . پسر ها و دخترا . بین این دو قسمت یه اتاق تریتمنت (داروها) بود که این دو قسمت رو بهم مرتبط میکرد .
هرکدوم یه گذشته ای داشتن . این دو قسمت اصلا راهی نداشت که با هم دوست بشن نمیدونم چطوری با هم دوست میشدن نامه مینوشتن واسه هم :))
یکیشون اذیت میکرد میبردنش اتاق ایزوله ، پسره از اون سر بخش جیغ و داد و خودزنی که چرا عشقمو بردید ایزوله ولش کنید :))
بخش روان بچه ها خیلی سخت بود . یه دختره یادم نیست با چی ، اومده بود جلوی استیشن پرستاری زانو زد پرستارشو صدا زد و رگشو زد .
چقدر دختره خوشگل بود . موهای خرمایی موج دار بلند داشت .
خیلی ناز بود .
بخش روان خیلی خیلی خیلی برای من مفید بود ، تجربه ای که من اونجا کسب کردم هیچ جای دیگه نبود و نخواهد بود .
*
فعلا مودم ، مود تنهایی . دلم نمیخواد کسی دورم باشه ، زنگ بزنه یا حرف بزنه . فیلمم ندارم ، مطالعه ی امروزم یک ساعت بود همش .
*
یه کلیپ دیدم یه پسره بنگاه املاک داشت میخواست به یه مشتری خانم خونه ها رو نشون بده . دختره میرفت توی خونه ها شروع میکرد به صداهای سسکی دراوردن ، اگه همسایه ها مشت میکوبیدن به دیوار میگفتن صداتونو بیارید پایین ، اونجا رو نمیپسندید :))
حال کردید ملاکو :))
ناموسن مهمه ، ما از خجالت اب میشیم بابا .
*
دوستم زنگ زد اصلا حوصلشو نداشتم به زور بهش گفتم چکار کردیم .بیشتر دوست داشتم ارجاعش بدم به اونی که زنگ زده به دختره .
*
انقدر دوست دارم تلگرام پی ام بدم به همه ی اون دخترا که سینس شدن توی گوشیم که خدا میدونه . فقط نمیدونم چی بگم بهشون .
*
حالا خیلی از ریختش خوشم میاد پیام داده شام بیام پیشت ؟!
نه میخوام صد سال سیاه نیای پاشم کلفتی تو رو بکنم که بشینی کوفت کنی ؟! ابدااااا . چه پررو نگفته بریم بیرون . اصلاااا پرووو
*
من نمیدونم روی پیشونیم نوشته اینجانب با رابطه خر شده و همه چیز را به فراموشی میسپارد ؟! که هر بار با این کارا میخواد فیصله بده ؟! خیر ! نه عزیزم !
*
امشب دلم میخواد یکی بیاد بگه واااایییی عزیزم چقدر شوهرت خوبه ، جوووون منم بگم عه خوشت اومد ؟! بردار ببرش مال تو .
والا .
*
یه جای اهنگ گفتن نداره ی رستاک هست که میگه : جاهایی میرم که گفتن نداره :|
جز اینکه شاعر میرفته حمام با گلنار خلوت میکرده منظور دیگه ای نمی تونسته داشته باشه .
از خشم به ناتوانی رسیدم به هیچ کاری نکردن . حتی نمیتونم خشممو تخلیه کنم . احساس میکنم خشممو یه جایی درونم انبار کردم و ازش گذشتم .
همین چیزاس کم کم تبدیل میشه به عقده و با دعوا خالی میشه .
هزار بار بهش گفتم من نمیتونم فلان کارتو تحمل کنم میفهمی نمیتونم .
هیچ راهی به عقلم نمیرسه .
زبون نفهمه اقا زبون نفهم .
اومده میگه من فک میکردم تو با بقیه ی دخترا فرق داری .
منم گفتم عه خیلی دختر میشناسی ؟!
گفت اره اندازه ی موهای سرت دختر میشناسم .
گفتم برو گمشو بیروووووون بوی لاشی بازیات اینجا رو گرفته . برو اینجا رو به گند نکش .
اونم گم شد بیرون .
از اینکه به چیزایی که برام مهمه اهمیت نمیده و انجامشون میده حالم بهم میخوره .
من نمیدونم این خواهرشوهر ، شوهرشو از کجا گیر اورده ؟! داداش نداره ؟! انقدر این ادم اقا انقدر متین ، اروم ، با فهم ، با شعور ، جر خوردیم بابا از دست این عن عاقا .
بعد اخه پرروییش تمومی نداره که . اس میده هر وقت ادم شدی زنگ بزن !! اخه من به این گوسه پند چی بگم ؟! نه چی بگم ؟!
دارم روانی میشم .
تکست نوشتم ، تایپ کردم ، روی ورق نوشتم ، اس نوشتم ، با حرف میگم ، با داد میگم ، با ناز میگم ، هیچ فرقی نداره نمیفهمه اصلا چی میگم نمیفهمه .
یکی نیست بگه چی کم داشتی ؟! قیافه و خانواده و تحصیلات به این اوکی ای مرض داشتی انقدر زود ازدواج کردی ؟!
میذاشتی عشق و حالتو میکردی خسته که شدی با یه متخصص توپ باحال ازدواج میکردی . این چی بود اخه ؟!
چرا خر شدم به این گفتم بله نمیدونم . بدبختی خیلی راحت با چم و خم کار اشناست خیلی راحت میتونه حال بگیره ، بدبختت کنه ، بچزونه ، زهر مارت کنه ، حالا بیا و ازش جدا شو مگه میشه ؟! جون ادمو بالا میاره کاری میکنه نتونی نفس بکشی .
قرار شد ناهار بیاد پیش من ، بتونم بزنمش .
انقدر بدم میاد انقدر بدم میاد انقدر بدم میاد وقتی میام راجع به چیزی که دوس نداره صحبت کنم ولی نمیخواد راجع بهش حرف بزنه ، یه حرکت منکراتی رو لبای خودش و من میزنه فکر میکنه خیلی حرکت عاشقانه ایه :/ خیلیم مشمئز کنندس خیلیم حالم بهم میخوره ازت اون موقع :/ اه اه :/
بدم میاد همه چیو اینجوری میخواد حل کنه نفهم بشین ببین مشکلم چیه باهات :/
اصلا از این حرکت های محدود کننده بدم میاد .
تزش اینه مشکل روز پیش مال روز پیش بوده تموم شده رفته ، عه نه بابا ؟! پس منم هرغلطی خواستم میکنم فرداش میگم مال دیروز بوده چرا حرفشو پیش میکشی !!
والا . مثه بچه ها باید باهاش لج کرد تا بفهمه قضیه از چه قراره .
الان یه غلطی میکنی من خوشم نمیاد بعد میگی تموم شده کشش ندم ، بار بعد دوباره همین غلطو میکنی همینو میگی !!
میخوام خفش کنم .
پ.ن:
به قول پریسا ادم حس تجاوز بهش دست میده . منم خیلی تلاش میکنم پسش بزنم ولی مهار کردن من براش کاری نداره . خیلی راحته براش . در موردش نمیاد حرف بزنه چون حس محکوم شدن رو دوست نداره ، خودش میدونه اشتباه کرده .
هرچقدرم سنگین میشم باهاش ، خودمو میگیرم ، قهر میکنم اصلا به روی خودش نمیاره . فوقش میگه چته دوباره قیافه گرفتی بعد من میگم خودت دلیلشو میدونی . میگه نه من چیزی یادم نمیاد چرا ؟! خودشو میزنه به خنگی و اون راه . اینبار اگه پرسید میگم نمیدونم . اصلا تلفناشو جواب نمیدم .
والا .