هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

کلپچ

صبح زود زنگ زده میگم بله ؟! میگه بیام دنبالت بریم کلپچ بزنیم؟ 

میگم اره عشقم الان حاضر میشم :))

میگه اگه تو شکمو نبودی نمیدونستم باید چیکار کنم :))

اقا رفتیم کلپچ زدیم با سس مغز و دارچین جوووونز بعدش منو رسونده پاویون .

رفتم میبینم یه دکتر اومده اوه اوه . رفتم طرف استیشن ، دوستم گفت دستیار دکتر فلانی هستی ؟! گفتم اره امروز گذاشتنم گروه این اقای دکتر .

میگه پوستت کندس 

میگم ینی سختگیره ؟! 

میگه نه میکشتت .

اقا ما رو میگی دست و پام میلرزید . اومده میگه خانم فلانی این مریض چه اقدامی براش انجام شده ؟! من همینجوری مونده بودم مگه من پرستارشم اخه :)) چمیدونم چیکار کردن براش ؟ :)) 

گفتم نمیدونم گفت عصر این کیس رو کنفرانسشو میدی . 

مثل زهرمار می مونه ها . آرش (هم گروهی) بهش میگه یُبس خشک :))

یه پسره هست رزیدنت اسمش دکتر هومن ، هربار رد میشه دوستم میگه جووووووووون نفففففس :)) قد دوستم تا شکم پسرس :)) انقدر قدش بلنده خیلیییی و هیکلی ، گوش راستشم شکسته . 

اصلا از در که وارد میشه قربون قد و بالاش میره تا برسه استیشن :)) از این پسره خوشش میاد اینجوری نیست که بگی عاشقشه و فلانه نه باو ، روش کراش داره فقط .

انقدر مسخره بازی دراوردن که خدا میدونه ، هر چی خوش گذشت این مرتیکه اومد از دماغمون دراورد .


ب.ر.ن:


*من همیشه خودم میگم لا تجسسوا چون چیزی که عایدت میشه به تو ربطی نداره ، کاریم از دستت برنمیاد فقط ناراحتت میکنه.

*از صبح که کلپچ خوردم حالم بده .

*دکتره گفت تعدادتون کمه یه نفر دیگه هم باید برای کنفرانس اماده بشه .

یکی از بچه ها (تزش از زیر کار در رفتنه) به روی خودش نیاورد ، دکتره گفت شما خانم که خیلی مشتاقی ! شما برای عصر اماده شو .

*یکی از بچه ها فقط دنبال اینه ببینه کدوم دکتر مجرده !! خیلی زشته !

*خوابم میاد کلی :(

آشنایی

اون موقع که داشتیم آشنا میشدیم با هم . گفت من هیچ گوه زیادی ای در گذشته نخوردم که بخواد آیندمو اسهالی کنه ، دوس دارم همسر آیندم هم همینطور باشه. 

یادم نیس چی جوابشو دادم ، روال بود .




*فکر اون دخترا از سرم بیرون نمیره .

البته فکر لاگ این شدن به تلگرامشم هست . هیچی نداره اخه توی گوشیش . بیست و چهار ساعته دست منه گوشیش ، مخاطبین تلگرامشم دیدم ، مخاطبین گوشیشم دیدم اسم اون دخترا توی گوشیش نبود . 

باید وارد جیمیلش بشم ببینم این مخاطب ها کی سیو شدن روی گوشیش ، نمیدونم تاریخشو میزنه یا نه . البته این کار کمکی بهم نمیکنه دوست دارم بحرفم باهاشون . نمیدونم چی بهشون بگم مثلا سلام خوبید ؟ اقای هشت رو میشناسید ؟! معلومه میگن نه .

چس کن برقی

بلاک بود .

چند باری زنگولید دید بلاکه دیگه نزنگولید .

عصر اومد خونه ی ما ، دنبال من حاضر شدم بریم بیرون .

سوار ماشین که شدم دیدم گل گرفته برام .

گفتم من به این چیزا احتیاجی ندارم من میخوام به حرفام گوش بدی وگرنه این گل به هیچ درد من نمیخوره .

خلاصه حرف زدیم ، بستنی خوردیم ، رفتیم کافه ، از اون طرف دور زدیم رفتیم چیپس و پفک خرید .

من میگفتم وقتی چیزی دلخورم میکنه باید حرف بزنیم اون میگفت دلیلی نداره چیزی رو کش بدیم . 

بهش گفتم بعضی چیزا هست با منت کشی و معذرت خواهی درست نمیشه ، اون ادم از چشمت میفته .

اونم گفت بار اخریه که میبینم بلاکم کردی میام منت کشی ، منم گفتم بار اخری که میگم کاری رو انجام نده و انجام میدی انقدر خوب باهات برخورد میکنم .

گفت این برخورد خوبت بود ؟! 

گفتم اره ، پس چی ؟! 

دیگه رفت رو دور مسخره بازی و چرت و پرت گویی .

میخواد خونه بخره ، میگه زود بریم خونه ی خودمون مثل این اواره هاییم :))

منم گفتم هنوز زوده ، یکم بیشتر باید بشناسمت ببینم اخلاقت چطوره :))

چرا باید یه پسر مجرد یه خونه داشته باشه ؟! قبل از ازدواج خونه داشت ، چند وقتی هست فروخته . 

اما خب اون سوپری نزدیک خونش میگفت من روی سر این پسر قسم میخورم انقدر پسر خوبیه . کلا نتیجه ی تحقیقات حاکی از ان است که گوه زیادی ای نخورده . 

دلیلی نداره خونه مجردی داشته باشه اخه !! نمیدونم والا چی بگم . خیلی دوست دارم به اون دخترا پی ام بدم بپرسم ازشون با هشت چه نسبتی داشتن . وای دارم از فضولی میمیرم کاش همون موقع که گفتم اینا کی هستن گفت زنگ بزن ببین چی میگن ، این کارو کرده بودم .

خونه ی مجردی و شماره ی اون دخترا توی گوشیش ، معنیش چی میتونه باشه ؟! 


*دعا کنیم برای زندگی همه ی مرغ و خروس هایی که مثل من جای بدی گیر کردن . اصلا برای همه دعا کنیم و خوب بخوایم از خدا. برای خوشبخت شدنمون دعا کنیم .


Rusty Lake

نمیدونم بازی های این کمپانی رو بازی کردید یا نه ، کلی روانشناس و گرافیست و طراح و نویسنده و ... دور هم جمع شدن بازی بسازن که روح و روانتونو کلا از ریشه نابود کنه :))

گرافیکش بالا نیست . 


متشکرم

ممنونم از همه ی دوستان ، ممنون از نگرانی هاتون و دلسوزی هاتون . 

اصلا و ابدا دخالت تلقی نکردم ، همچین جسارتی هیچوقت نمیکنم و نخواهم کرد ، مسلما اگر نظری در مورد رابطم میدید از سر دلسوزی و تجربه و محبتتون به منه .

امیدوارم لایق این همه محبت باشم .


خوشگل

میدونی چیه ؟! خیلی خوبه ادم خوشگل باشه ، ولی خیلی بده ادم "فقط" خوشگل باشه .

گاهی وقتا فهم و شعور هم لازمه .

ایزوله

بخش روان بچه ها دو قسمت بود . پسر ها و دخترا . بین این دو قسمت یه اتاق تریتمنت (داروها) بود که این دو قسمت رو بهم مرتبط میکرد .

هرکدوم یه گذشته ای داشتن . این دو قسمت اصلا راهی نداشت که با هم دوست بشن نمیدونم چطوری با هم دوست میشدن نامه مینوشتن واسه هم :)) 

یکیشون اذیت میکرد میبردنش اتاق ایزوله ، پسره از اون سر بخش جیغ و داد و خودزنی که چرا عشقمو بردید ایزوله ولش کنید :)) 

بخش روان بچه ها خیلی سخت بود . یه دختره یادم نیست با چی ، اومده بود جلوی استیشن پرستاری زانو زد پرستارشو صدا زد و رگشو زد . 

چقدر دختره خوشگل بود . موهای خرمایی موج دار بلند داشت . 

خیلی ناز بود .

بخش روان خیلی خیلی خیلی برای من مفید بود ، تجربه ای که من اونجا کسب کردم هیچ جای دیگه نبود و نخواهد بود .

*

فعلا مودم ، مود تنهایی . دلم نمیخواد کسی دورم باشه ، زنگ بزنه یا حرف بزنه . فیلمم ندارم ، مطالعه ی امروزم یک ساعت بود همش .

*

یه کلیپ دیدم یه پسره بنگاه املاک داشت میخواست به یه مشتری خانم خونه ها رو نشون بده . دختره میرفت توی خونه ها شروع میکرد به صداهای سسکی دراوردن ، اگه همسایه ها مشت میکوبیدن به دیوار میگفتن صداتونو بیارید پایین ، اونجا رو نمیپسندید :))

حال کردید ملاکو :))

ناموسن مهمه ، ما از خجالت اب میشیم بابا . 

*

دوستم زنگ زد اصلا حوصلشو نداشتم به زور بهش گفتم چکار کردیم .بیشتر دوست داشتم ارجاعش بدم به اونی که زنگ زده به دختره .

*

انقدر دوست دارم تلگرام پی ام بدم به همه ی اون دخترا که سینس شدن توی گوشیم که خدا میدونه . فقط نمیدونم چی بگم بهشون .

*

حالا خیلی از ریختش خوشم میاد پیام داده شام بیام پیشت ؟! 

نه میخوام صد سال سیاه نیای پاشم کلفتی تو رو بکنم که بشینی کوفت کنی ؟! ابدااااا . چه پررو نگفته بریم بیرون . اصلاااا پرووو

*

من نمیدونم روی پیشونیم نوشته اینجانب با رابطه خر شده و همه چیز را به فراموشی میسپارد ؟! که هر بار با این کارا میخواد فیصله بده ؟! خیر ! نه عزیزم ! 

*

امشب دلم میخواد یکی بیاد بگه واااایییی عزیزم چقدر شوهرت خوبه ، جوووون منم بگم عه خوشت اومد ؟! بردار ببرش مال تو .

والا .

*

یه جای اهنگ گفتن نداره ی رستاک هست که میگه : جاهایی میرم که گفتن نداره :|

جز اینکه شاعر میرفته حمام با گلنار خلوت میکرده منظور دیگه ای نمی تونسته داشته باشه .

حماقت من

از خشم به ناتوانی رسیدم به هیچ کاری نکردن . حتی نمیتونم خشممو تخلیه کنم . احساس میکنم خشممو یه جایی درونم انبار کردم و ازش گذشتم .

همین چیزاس کم کم تبدیل میشه به عقده و با دعوا خالی میشه .

هزار بار بهش گفتم من نمیتونم فلان کارتو تحمل کنم میفهمی نمیتونم .

هیچ راهی به عقلم نمیرسه . 

زبون نفهمه اقا زبون نفهم .

اومده میگه من فک میکردم تو با بقیه ی دخترا فرق داری .

منم گفتم عه خیلی دختر میشناسی ؟! 

گفت اره اندازه ی موهای سرت دختر میشناسم .

گفتم برو گمشو بیروووووون بوی لاشی بازیات اینجا رو گرفته . برو اینجا رو به گند نکش .

اونم گم شد بیرون .

از اینکه به چیزایی که برام مهمه اهمیت نمیده و انجامشون میده حالم بهم میخوره .

من نمیدونم این خواهرشوهر ، شوهرشو از کجا گیر اورده ؟! داداش نداره ؟! انقدر این ادم اقا انقدر متین ، اروم ، با فهم ، با شعور ، جر خوردیم بابا از دست این عن عاقا .

بعد اخه پرروییش تمومی نداره که . اس میده هر وقت ادم شدی زنگ بزن !! اخه من به این گوسه پند چی بگم ؟! نه چی بگم ؟! 

دارم روانی میشم .

تکست نوشتم ، تایپ کردم ، روی ورق نوشتم ، اس نوشتم ، با حرف میگم ، با داد میگم ، با ناز میگم ، هیچ فرقی نداره نمیفهمه اصلا چی میگم نمیفهمه .

یکی نیست بگه چی کم داشتی ؟! قیافه و خانواده و تحصیلات به این اوکی ای مرض داشتی انقدر زود ازدواج کردی ؟! 

میذاشتی عشق و حالتو میکردی خسته که شدی با یه متخصص  توپ باحال ازدواج میکردی . این چی بود اخه ؟! 

چرا خر شدم به این گفتم بله نمیدونم . بدبختی خیلی راحت با چم و خم کار اشناست خیلی راحت میتونه حال بگیره ، بدبختت کنه ، بچزونه ، زهر مارت کنه ، حالا بیا و ازش جدا شو مگه میشه ؟! جون ادمو بالا میاره کاری میکنه نتونی نفس بکشی .

نفس کش

قرار شد ناهار بیاد پیش من ، بتونم بزنمش .

محدود کننده

انقدر بدم میاد انقدر بدم میاد انقدر بدم میاد وقتی میام راجع به چیزی که دوس نداره صحبت کنم ولی نمیخواد راجع بهش حرف بزنه ، یه حرکت منکراتی رو لبای خودش و من میزنه فکر میکنه خیلی حرکت عاشقانه ایه :/ خیلیم مشمئز کنندس خیلیم حالم بهم میخوره ازت اون موقع :/ اه اه :/ 

بدم میاد همه چیو اینجوری میخواد حل کنه نفهم بشین ببین مشکلم چیه باهات :/ 

اصلا از این حرکت های محدود کننده بدم میاد . 

تزش اینه مشکل روز پیش مال روز پیش بوده تموم شده رفته ، عه نه بابا ؟! پس منم هرغلطی خواستم میکنم فرداش میگم مال دیروز بوده چرا حرفشو پیش میکشی !! 

والا . مثه بچه ها باید باهاش لج کرد تا بفهمه قضیه از چه قراره .

الان یه غلطی میکنی من خوشم نمیاد بعد میگی تموم شده کشش ندم ، بار بعد دوباره همین غلطو میکنی همینو میگی !! 

میخوام خفش کنم .


پ.ن:


به قول پریسا ادم حس تجاوز بهش دست میده . منم خیلی تلاش میکنم پسش بزنم ولی مهار کردن من براش کاری نداره . خیلی راحته براش . در موردش نمیاد حرف بزنه چون حس محکوم شدن رو دوست نداره ، خودش میدونه اشتباه کرده . 

هرچقدرم سنگین میشم باهاش ، خودمو میگیرم ، قهر میکنم اصلا به روی خودش نمیاره . فوقش میگه چته دوباره قیافه گرفتی بعد من میگم خودت دلیلشو میدونی . میگه نه من چیزی یادم نمیاد چرا ؟! خودشو میزنه به خنگی و اون راه . اینبار اگه پرسید میگم نمیدونم . اصلا تلفناشو جواب نمیدم .

والا .