هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

هفت دقیقه

حاوی الفاظ رکیک

سرم درد میکنه و نمیتونم بیدار بمونم از بی‌خوابی کلافم.

پرده دو: خوابم نمیبره !


یکی خبر مرگش‌بادی اون کاری که انجام بده و انجام بده دیگه این چه کسشری بود افتاد وسط زندگی ما اخه

پیس پیس

وقتی به دنیا اومدم چهلم مادر منحوسش بود شاید به همین خاطره که انقدر از من متنفره و از هیچ کاری برای کوبیدن من وا نمیگذاره 

شاید ناراحت دختر عقب مونده و ترشیدش. یادم نمیاد از من خوشش اومده باشه همیشه وقتی جلوی بابام و مامانم بوده منو تحویل میگرفت غیر از اون به تخمشم نبود.


*خشمی ندارم توی بدنم لمس شدم. نمیتونم از چیزی عصبانی باشم قوه ی خشم من کجا رفته؟!امروز احمقی مدارکم رو اشتباهی ارسال کرده و من خیلی با ارامش میگفتم ای بابا چه وضعیه چرا اینجوری میکنی! خیلی شل و ول و یواش. زن صداتو ول بده جرش بده.مرتیکه تخمی


**وایسادم یه گوشه ی دنیا و ساز و کار جهان رو می نگرم! همه در جوش و خروش و من یه حا وایسادم و فقط نگاه میکنم. نه که ندونم چیکار کنم فقط انگار نه ارزویی دارم و نه دلخوشی ای!

نه حرفی دارم و نه حدیثی و نه کاری و نه باری.

برام مهم نیست چی میشه و چی نمیشه یه حال به تخم وار و از حال رفته ای دارم.

مثه گوشت لخم :))) یه جا نشستم و بلند نمیشم.



***یاد اون یارو افتادم که گرفته بودنش وبهش گفتن ما کل خونتو سه بار زیر و رو کردیم وبلاگت کجاست؟! =))))


کیرم کجا؟!اره همونجا

برای وحید

یه گوشی گرون و درست حسابی دادیم به بابام که با اون گوشی داغونش بکشه بیرون ازمون:)))

تکنولوژی انقدر پیشرفت کرده که وقتی در مورد چیزی حرف میفته و میگن فلان چیز درست نمیشه من اصلا نمیدونم راجع به چی حرف میزنن :))

یه عینک گرد شیشه بزرگ هم گرفتم میزنم به چشمم و موبایل رو میگیرم رو به روم و  چشامو ریز میکنم و با دقت فراوان خورد میشم توش تا بفهمم چی به چیه که اخر سر هم یکی میاد از این بچه مچه ها و گوشی رو همینطور که میگیره از دستم نشونم میده و از زوش برام توضیح میده

بعد من جر میخورم از این همه ندانستن

اون روز من کانکت نمیشدم و به اینترنت ازاد دسترسی نداشتم اونوقت بابام با اون گوشی قد ماهیتابه ش جلوی من راه میرفت و کلیپ های اینستاش رو بالا پایین میکرد


توی این روزها خیلی عکس و کلیپ میبینم از جاهای مختلف از دختر و پسر های جوون  قشنگ که هجده بیست سالشونه و فیلم ها و عکس هاشون در فضای مجازی منتشر شده

چه جوان هایی اسماعیل چه حوان هایی

زاهدان که میگفتن کشت و کشتاره بی هوا یاد وحید میفتم دلم میگیره از بی خبری

هیچ راه تماسی ندارم و از دوست مشترک هم صلاح نمیبینم خبری ازش بگیرم حرف و حدیث میشه یهو :)) دوستای مشترک به ددر بخوری نداریم. مشترک که نه. دوستای اونن که منم میشناسمشون

صنعتی شریف که شلوغ شده دانشگاه اسبق وحید بوده همیشه میگفت بابا اینا خرن روی شریف تعصب دارن. دوستاشو میگفت

مگه تو جرئت داری جلوشون بگی بالا چشم شریف ابروئه؟

امیدوارم حال خودش و خانوادش خوب باشه

تاپاله

توی همین بیرون رفتنا با یکی حرف‌زدم و صحبتشون گل‌انداخت و با هم صحبت کردیم و بسیار آدم خوش‌رو و خوش خنده و خوش مشربی بود یه ذره از خودش گفت و فهمیدم تا خرخره تو غرضه و به خاطر چک کشیدن های زیادش خودشه و لباس تنش و اگر سفت نگرفته بودمش باد میبردش

چیه؟مگه از بخت تاپاله ای من بی خبر بودید؟


خاک بر سر من ابله

خب دوستان چند روزی بود حس میکردم اونجوری که باید به دست روزگار خوب و درست حسابی گاییده نمیشم و دارم نفس راحتی میکشم بسیار نگران شدم ‌ و شک کردم. چرا که من همیشه و همواره در حال گاییده شدن هستم و نفس راحت کشیدن رو بر خودم حرام میدونم

لذا یک دور تمام بگایی ها رو مرور کردم و دیدم خیر چیزی از قلم نیفتاده و همونطور که انتظار داشتم منظم و در طی فواصل کوتاه و منقطع و متناوب و چرخشی و روش های جدید و قدیمی سامورایی، چرخ فلک روزگار من رو مورد عنایت قرار داده در همین فکر ها بودم که در یک عمل کسدست پسندانه ای چند تا از اپ هایی که مدت ها بود استفاده نمیشدن رو به پیشنهاد سیستم عامل پاک کردم. 

بعد برگشتم ببینم چی ها رو پاک کرده؟ دیدم چند تا داکیومنت ارزشمند و همینطور ویدئو های آموزشی مربوط به رشته م (قبلا پست گذاشته بودم راجع بهش که دو سال داشتمشون و یک اپ نداشتم و ندارم و اصولا به هیچ صراطی راضی نمیشم یک اپ بگیرم) و خیلی از اپ های مهم مثل کیف پول های مجازی رمز ارز هم پاک شده.

(من ریدم دهن اونی کسکش پدری که گفت صرافی امن نیس بریزید تو کیف پول)

کیف پول ها رو نصب کردم پرسید دوازده تا کلمه ی کیری پسوردت رو وارد کن

از اونجایی که تا الان متوجه شدید من عجب آدم کسمشنگی هستم و از هیچی بکاپ نمیگیرم چون از کون منو میگان اگه بکاپ بگیرم و آدم کسمشنگی هم هستم لذا تمام پولم برباد رفته و الان خدمت شمام


شاید بگید محیای خر ما به خریت تو ایمان نیاوردیم حتما جایی یادداشت کردی این دوازده کلمه ی کیری رو یا ذخیره داری 

که باید بگم کیر خر! بنده ذخیره کردن و اینجور چیزا به تخممه و هیچ جوره هیچ بکاپ یا ذخیره ای ندارم 

در نوت های گوشیم ذخیره داشتم که برش گردوندم به تنظیمات کارخانه 

مگه اینکه گوشی رو روت کنم بعد ریکاوری کنم که بازم با اینکار نمی‌دونم نوت های گوشی ریکاوری میشن با نه 

همون اول اول ها هم این دوازده کلمه رو یادداشت کردم اما بعد ها اون برگه رو دور انداختم و بار ها به اپ گفتم رمز‌رو ندارم و دوازده کلمه دیگه بهم داده که یا اسکرین گرفتم با اگر اجازه اسکرین نمیداده در قسمت نوت گوشی ذخیره کردم 

و همونطور که گفتم گوشی رو به تنظیمات کارخانه برگردوندم

بله دوستان دریای کسخلیت من ساحل نداره

گوسفند نباشیم

امروز تماس تصویری داشتیم یه تیشرت سرمه ای هست از علی بلند کردم :)) خیلی قشنگ رو تن میشینه خیلی دوسش دارم،اینو پوشیده بودم و چند نفری تیکه انداختن که تیشرت دوس‌پسرتو نپوش فک می‌کردن علی پیش منه و لباسشو برداشتم 

گفتم دوس‌پسر من بیشتر تیپ رسمی می‌زنه و تیشرت نداره اصلا (پسر مترجمه رو گفتم که نمی‌دونم کجا هست :))خواستم بگم سینگل نیستم)

گفتم از فلان روز خبری از علی ندارم (همون موقع که لج کرد) داشت جمع می‌کرد بره که،نرفته مگه؟ 

گفتن چرا به ما هم گفت میره و خبر دیگه ای ازش نداریم.

بحث داشت جمع می‌شد که گفتن این تی شرت رو کی برداشتی پس؟نمیخواستم بگم یه چند روزی پیش من بوده، گفتم یه بار تیشرتشو دیدم خوشم اومد گفتم بده به من اونم داد.



گفتن بریم مسافرت و قرار شد بریم حتما یه روز بگردیم

ماگ

دستم به نوشتن نمیره نمیخوام بنویسم در این چند روز چی دیدم و چی کشیدم حتی عجز‌ و ناتوانیم به قدری شده که نمی‌تونم گریه و عزاداری کنم.نمیتونم حرف بزنم بیان کنم به من چی گذشته به آدمایی که دیدم چی گذشته

دلم برای آدمای اطرافم تنگ شده دلم می‌خواد حالم خوب باشه دلم نمیخواد اطرافیانمو از دست بدم دوس ندارم ارتباطمو کم کنم دلم می‌خواد همه کنار هم باشیم نیاز دارم به ارتباط با آدم ها.

وقتی کنارشونم تاب و تحمل ندارم نمیتونم تحمل کنم این همه لجن بودن و کثافت بودن رو 

هرکدوم به به نحوی 


پر از غصه و حزن و اندوهم که عزادار و عزاداری براش نیست


*امروز ماگ خریدم که سر جمع یک ساعت گرم نگه میداره :/

کسدست دو عالم

امروز یکی گفت واااایییی اصلا بهتون نمیاد پوند سال پیش فارغ تحصیل شده باشین (خودش دانشجو بود) بهتون میاد سنتون خیلی کنار باشه بین روز کوهی که داشتم این یکی خیلی خوب بود 



گوه عزیزم روز گووووه کوهی چیه نوشتی اون بالا؟

تنهایی

بهم میگه تو چرا انقدر عوض شدی؟قبلا مثل خاندان مغول میومدی می‌زدی میکشتی میشکستی عین خیالتم نبود پر انرژی بودی کلت بوی قرمه سبزی میداد الان آروم و مظلوم یه گوشه میشینی و فقط گوش میدی

قبلا شیرین تر بودی شیطون بودی

پاسخ من: قبلا عقل تو کلم نبود


این پسر خنگه انقدر زدم تو سرش فک کنم رفت تو زمین :)) خبری ازش نشد دیگه حالا شاید بگید تند رفتم که باید بگم درست میگید


خسته و تنها و افسردم.مثل همیشه.




فیل

نمی‌دونم بلاگ اسکای فیلتر شده مثه آدم بالا نمیاد؟